کتاب‌های فرّخی یزدی* (1)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

شرطِ خوبی نیست تنها جانِ من، گفتارِ خوب

خوبی گفتار داری، بایدت رفتارِ خوب

دانی کیست پیشِ خوب و بد، در روزگار

آن که می‌ماند ز کارِ خوب او آثارِ خوب

(دیوان: 30(

نام فرّخی همه‌جا قرین است با آثار به‌یادماندنی‌اش ازجمله روزنامهٔ طوفان و به‌واسطهٔ پیوند تنگاتنگی که زندگی‌اش با آثار و پیکار قلمی‌اش دارد، ذیل شرح زندگی او در کتاب پیشوای آزادی به آثار وی هم پرداخته‌شده، ازاین‌رو در اینجا هم فصلی را تنها برای یادآوری و بعضاً بیان برخی نکات فنّی می‌گشاییم. آثار فرّخی در اینجا به دو دستهٔ کتاب و روزنامه تقسیم‌شده است.

بهره نخست: کتاب

  1. دیوان

نسیم آزادی نسبی‌ای که پس از رویداد سوم شهریور 1320 در سراسر ایران وزید، بسیاری را بر آن داشت تا دادِ این بیست‌ساله ستم‌بار را به هر نحوی که می‌توانند، بستانند. برخی دژخیمان را به‌پای میز محاکمه کشاندند، برخی ناگفته‌ها را در قالب خاطرات بر زبان راندند و برخی آثار چاپ‌نشده و در تنگنا مانده را به چاپ سپردند. حسین مکی نیز با اندیشه‌ای نیک، آهنگ چاپ دیوان فرّخی را در سر پروراند.

دیوان فرّخی نخستین بار در همان سال 1320 به همّت وی گردآوری و چاپ شد. اگر نبود این همّت و دلاوری مکی، هیچ‌گاه معاصرین و ادب‌دوستان از شرح جانبازی‌های این عنصر پاکباختهٔ میهن آشنا نمی‌شدند. ازاین‌جهت همگان، به‌ویژه ادب‌دوستان تاریخ ادبیات معاصر تا اندازهٔ زیادی مدیون تلاش‌های وی در راه بازشناسی این شاعر دلباخته آزادی هستند. این دیوان از آن زمان تاکنون، بارها با اندازه‌های گوناگون و به‌وسیلهٔ انتشارات گوناگون، حتّی بدون نام یا با نام مستعار چاپ‌شده است؛ و در طول سال‌های 1320 تا 1378 ش هر گزیده‌ای که از اشعار فرّخی صورت گرفته و حتّی بیشتر شرح‌حال‌ها با اندک دگرگونی گزاره‌ها، تمامی برگرفته از چاپ مکی بوده است. حتّی یک مورد دیده نشده که یک نفر به اصل روزنامه‌های طوفان رجوع کند.

متأسّفانه در طول این سال‌ها و به دلیل حروف‌چینی‌های چندگانه و ضعف چشم تدوین‌کنندهٔ دیوان که خود نیز در مصاحبه با کیهان به آن اشاره داشته است، بسیاری اشتباهات چاپی به آن دیوان راه یافت. ازاین‌رو ویرایش دوباره دیوان اشعار بر اساس روزنامه‌های فرّخی هرچه بیشتر ضروری می‌نمود. به‌ویژه آنکه با مقابله‌ای که با شماره‌های طوفان صورت گرفت، دیده شد که اشتباهات استنساخی به متن دیوان راه‌یافته و گاهی برخی ابیات نیز از متن دیوان حذف‌شده‌اند. حتّی گاهی خود مکی در دیباچه دیوان به اشعاری اشاره‌کرده، که در متن دیوان نشانی از آن‌ها نیست. نگارنده اشعار بسیاری از فرّخی را در پژوهش‌های شفاهی خود و نیز از متن خاطرات سیاسی و روزنامه طوفان استخراج کرده است که در تصحیح جدید دیوان فرّخی آورده است. (1)

امّا چنانکه در شرح زندگی‌نامهٔ وی در این کتاب پیشوای آزادی نیز هویداست، بی‌گمان دیباچهٔ مکی دریچه‌ای بوده است بر آگاهی همگان از فرّخی، نه تمامی آنچه باید می‌آمد. چنانکه این نقیصه هنوز هم آشکار است. مرگ بسیاری از معاصرین و همبندان وی، نابودی بسیاری از اسناد و اشعار فرّخی، دلیل روشنی است بر وجود نکات کور و ناشناخته در زندگی وی. شاید در آینده به همّت برخی از خانواده‌های یزدی و صاحبان اسناد، اشعار و اسناد دیگری از او به دست آید و ما را به شرح بهتری از زندگانی او رهنمون شود.

برای فرّخی، شعر در خدمت هدف بود. ازاین‌رو هیچ‌گاه به فکر گردآوری اشعارش نیفتاد، هنوز از لابه‌لای روزنامه‌های عصر فرّخی، اشعاری از او یافت می‌شود و چنانکه همبندان وی در زندان قصر گفته‌اند، درودیوار سلول وی پر بوده از اشعار، همچنین سنگینی پرونده‌اش ناشی از اشعاری بوده که در زندان سروده و جاسوسان به مقامات زندان رسانده‌اند.

محمّد اسحاق در تذکره خود آورده است: «فرّخی را شاید بیش از بیست هزار بیت باشد و از آن جمله آنچه را در چند سال اخیر گفته و در روزنامهٔ طوفان درج‌شده است، محفوظ مانده و بقیه اگر هم به طبع رسیده باشد، پراکنده است». (2) تعداد اشعار و ابیات وی بر اساس ویرایش جدید آن از سوی نشر مولی (1391) به‌قرار زیر است: غزل (237) / قصیده (11) / قطعه (4) / مسمّط (25) / رباعی (383) / پراکنده (15 بیت) / فتح‌نامه (یک مثنوی بلند) / بر روی‌هم 3319 بیت.

بی‌گمان اشعار مندرج در دیوان او، بخش زرّینی از تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانهٔ مردم ایران در سیاه‌ترین ادوار تاریخ خود یعنی سال‌های 1298 تا 1318 ش را دربر دارد. رباعیات وی که مربوط به سال‌های 1300 تا 1307 ش است، شرح گویایی از مبارزات فرّخی در طول دوران پرفرازونشیب زندگی وی است که اگر به ترتیب زمانی تنظیم‌شده و با اوضاع جاری کشور تطبیق داده شود، می‌توان از دیدگاه او نسبت به اوضاع و حوادث جاری روزگار آگاه شد. (از مجموع 383 رباعی وی، تنها 134 تای آن غیرسیاسی است).

ویرایش سوم دیوان فرّخی بر اساس آثار وی که دربردارنده اشعار تازه یاب اوست و منابع دیگر در 1391 به کوشش نگارنده از سوی نشر مولی چاپ‌شده است. نیز در 1381 به همّت دکتر علاءالدّین پازارگادی، بخش غزلیات و رباعیات دیوان تصحیح نگارنده به زبان انگلیسی ترجمه شد. (3) که بی‌گمان می‌توانند نقش خوبی در شناخت این شاعر برای مردم جهان بر عهده داشته باشد.

2- فتح‌نامه (4)

سردار جنگ بختیاری از فرمانروایان نکونام عصر مشروطه در یزد بود که در هنگامهٔ راهزنی و ناامنی راه‌ها، بااقتدار به سرکوبی راهزنان پرداخت و باعث خرسندی مردم یزد، به‌ویژه بازرگانان آن شد به حدّی که مدرسه‌ای را به نام تشکریه به‌پاس خدمات وی بنیاد کردند.

فرّخی نیز به‌پاس این پیروزی و دیگر خدمات سردار جنگ و دیگر سواران رشید بختیاری، به اشارهٔ سردار اسعد بختیاری، فتح‌نامه‌ای سرود که در همان 1328 ق در شهر یزد به چاپ سنگی رسید و توزیع شد (از فرّخی در سرلوحهٔ این منظومه با عنوان تاج‌الشّعرا یادشده است، ظاهراً این لقب را حکام بختیاری یزد به وی داده‌اند). بااینکه در طول دورهٔ مشروطه بیش از ده نفر از بختیاری‌ها به فرمانداری یزد رسیدند، امّا تنها سردار جنگ موردستایش فرّخی قرارگرفته است. خود در دیباچه آورده است:

» لازم دیده که با زبان الکن خود، فی‌الجمله از وقایع زمان حکمرانی و اقدامات حضرت سردار جنگ که در شهر یزد روی‌داده، به رشتهٔ نظم درآورده. خادم وطنخواهان و مدّاح نوع‌پرستان فرّخی یزدی»(5)

وی در اینجا روحیه وطنخواهی خود را آشکار کرده و گفته، غرض از ستایش سردار جنگ، ستایش از انسان‌های وطنخواه است:

نه‌تنها مدیحِ تو من می‌کنم

ز مدحِ تو، مدحِ وطن می‌کنم

که در وی یکی چون تویی، باز هست

امیرِ وطنخواهِ ملّت پرست

که ازبهر ملّت، ز جان بگذرد

برای وطن، ز این‌وآن بگذرد

دیوان: 424

فرّخی به‌غیراز این فتح‌نامه، مسمّطی هم در ستایش سردار جنگ به پیوست آن کتاب دارد که در آن تعدادی از کلمات فرانسوی مانند: «کنستی توسیون»، «سیویلزاسیون»، «اکسپوزیون» آمده است. کاربرد این کلمات نشانی است از میزان آگاهی فرّخی جوان از واژه‌ها و اصطلاحات رایج در آن روزگار، علی‌رغم اینکه وی به دلایلی که در زندگی‌نامه‌اش آمده است، موفّق به ادامهٔ تحصیل در مدرسهٔ مرسلین یزد نشد. بخشی از این مسمّط چنین است:

ای بتِ ملّت پرست، یارِ فرنگی‌مآب

داری اگر وقت، خیز، ریز به ساغر شراب

اوّلِ آزادی است، ناز مکن، رخ متاب

گاهِ مساوات شد، باده بده با شتاب

وقتِ مؤاخات گشت، تار بزن بی‌درنگ

عهدِ سِتِبداد رفت ای «سیویلیزاسیون»(6)

مملکت آباد شد ز «کنستی‌توسیون»(7)

ناز ز بازارِ حُسن به «اِکسپوزیسیون»(8)

ساز بساطِ طرب، به «اُرگن‌زاسیون»(9)

باده کنی گر به جام، چنگ زنی گر به چنگ

... ای ز تمدّن به یزد، کرده درِ عدل، باز

ظلم به عهدت نشد، جز به کبوتر ز باز

به «فرّخی» بین که هست سخنوری شعر ساز

دارد ازاین‌گونه شعر، ز دیگران امتیاز

بلی بود امتیاز، لعل و گهر را ز سنگ

دیوان: 233-231

گفته‌شده: یک‌بار که سردار جنگ برای سرکشی به مدرسه تشکریه رفته بود، دانش‌آموزان اشعار فتح‌نامه را با آواز خوانده‌اند و این باعث خوشحالی سردار جنگ شده است، پس وی به نحوی فرّخی را نواخته و موجبات تحصیل وی را در مدرسه مرسلین فراهم ساخته. (10) امّا دوستی وی با بختیاری‌ها در همین‌جا قطع نشده است. او در تهران نیز با سران این طایفه روابط گرمی داشت و مسمّط بلندی هم در شرح رشادت‌های آنان در جریانات مشروطیت، با عنوان «خواب‌نامه» سروده که با این مطلع آغازشده است:

دوش، ایران را به هنگامِ سحر دیدم به خواب وه چه ایرانی، سراسر چون دلِ عاشق، خراب

دیوان: 236

و گاه نیز به دیار بختیاری‌ها رفته و با دست‌پر از آن سرزمین برگشته است، چنانچه یک‌بار آنچه را بدو پیشکش کرده بودند به‌وسیلهٔ جلال‌الدّین رشیقی به مستمندان بخشیده است.

فرّخی چونان که باستانی پاریزی نیز بر این باور است، در این منظومه به استقبال شاهنامه فردوسی رفته (11) و در قالب یک مثنوی رزمی در بحر متقارب به شرح جنگ‌ها و پیروزی‌های سردار جنگ پرداخته و در برخی موارد به زبان شاهنامه نزدیک شده است:

ز نعلِ سمند و ز دود تفنگ

زمین، آهنین شد، هوا نیل‌رنگ

ز آهنگِ گُردان، ز دشتِ ستیز

به پا گشت هنگامهٔ رستخیز

بلرزید در دخمه، پورِ پشنگ

ز غرّیدنِ آلمانی تفنگ

دیوان: 420

و در پایان در بیان تأثیر خود از فردوسی گفته است:

امیرا منم فرّخی، کاین زمان

چو فردوسی طوسی‌ام در بیان

دیوان: 424

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 17:50