راقم كرمانى، سخنور و هنرورى ناشناخته از ديار كرمان (1)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

پيش درآمد

يكى از دلايل مهمّى كه براى ارزش تذكره‏ها برمى‏شمارند، همانا ثبت و درج شرح حال و اشعار سخنوران گمنامى است كه در گسترۀ فرهنگ و ادب پارسى به كوشش و تلاش دست زده‏اند و چون اشعارشان به اندازه‏اى نبوده كه در دفترى جداگانه ثبت شود، خود به خود در گذر ايّام نابود مى‏شده، از اينرو صاحبان تذكره‏ها كه همگى اهل فرهنگ و ادب بوده با كوشش و پيگيرى و سماجتى فراوان، شرح حال و نمونه‏اى از اين اشعار را گرد آورده و در دفترى براى آيندگان به يادگار نهاده‏اند.(1)

و امروز است كه ما مديون كوشش اين گلچينان به ويژه محمّدعلى وامق يزدى صاحب تذكرۀ ميكده هستيم كه شرح حال 62 نفر از سخنوران يزدى و ساكن يزد را در سدۀ سيزدهم فراهم كرده و از دستبرد روزگار در امان نگه داشته است و اگر نبود اين همّت، امروز نام و نشان بسيارى از اين سخنوران آگاه نبوديم. با يكى بررسى كوتاه روشن مى‏گردد در فرهنگ سخنوران دكتر خيّامپور اگر نامى از راقم كرمانى است، آن هم به همّت وامق يزدى بوده، زيرا در فرهنگ سخنوران تنها مأخذ، حديقةالشعراى ديوان بيگى است كه او هم تمامى از ميكدۀ وامق نقل كرده است.

به دلايل زير تاكنون راقم كرمانى ناشناخته بوده است:

1- نسخه خطّى حديقةالشعرا تأليف احمد ديوان بيگى تا سال 1364 چاپ نشده بود.

2- نسخه خطّى تذكرۀ ميكده تأليف وامق يزدى تا سال 1371 به زير چاپ نرفته بود.

نگارنده كه براى ويرايش و پیرايش تذكرۀ ميكده نزديك به چهار سال، كلّيه تذكره‏هاى خطّى و چاپى و مجموعه‏ها و جُنگ هاى خطّى و چاپى را از نظر گذراند، تنها به چهار مأخذ دربارۀ زندگى راقم برخورد كه در بخش بعدى مى‏آيد، جالب است بدانيم مثلاً از مجموع 51 جلد كتابى كه به وسيله استاد دكتر محمّدابراهيم باستانى پاريزى نگارش يا ويرايش شده است، تنها در يك جا نام راقم آمده است، آن هم در اثر اشتباه فهرست‏نگار كتاب «سنگ هفت قلم» بوده كه نويسنده‏اى در پايان مكتوب خود كلمه راقم را افزوده و آن فهرست‏نگار اين واژه را نام خاص تصوّر كرده است.

نگارنده براى تدوين اين گفتار به غير از آن بررسى چهارساله كه در سالهای 1371 و 1381 در چهار چوب ويرايش های اوّل و دوم تذكرۀ ميكده سامان يافت، به كتاب هايى كه در اين چند ساله به وسيلۀ مركز كرمان‏شناسى و استادان دكتر باستانی پاريزى و دكتر بهزادى اندوهجردى چاپ شده و برخى تواريخ كرمان مراجعه كرد، حتّى به هيچ اشاره‏اى برنخورد، ناگزير به سراغ كتاب هايى رفت كه شرح حال خوشنويسان ايران در آن درج شده بود و از آنجا نيز دست خالى برگشت. آنچه مى‏آيد حاصل بررسى دربارۀ زندگى و اشعار راقم كرمانى است كه به نظر مى‏رسد (اگر بضاعت ناچيز است، حمل بر كم‏كارى نشود، آن را دليلى بر گمنامى راقم فرض نماييد) تا چه قبول افتد.

× × ×

راقم كرمانى كه بود؟

نامش ميرزامحمّد امين و از نجباى دارالامان كرمان و از سلسله مُنشيان آن ديار بود كه در اواخر عمر در يزد باشنده شد. در زمان فرمانروايى عبدالرّحيم خان(2)، زين‏العابدين خان(3) و محمّدزمان خان(4) از خانواده خوانين يزد و شاهزاده محمّدولى ميرزا(5) در دستگاه ديوانى آنان به شغل منشى‏گرى و عضويت در اداره دبيرى و ترسّل اشتغال داشت و به قول ديوان بيگى: »مشغول تحرير احكام حكّام يزد شده«(6) وامق در اين باره مى‏نويسد:

»با نهايت تقرّب و احترام در كمال نيك نفسى و آرام سلوك مى‏نمايد... رموز انشاء را درست مى‏داند. الحق مطلب را در كمال وضوح مى‏نگارد و در عصر خويش در اين فنّ ثانى ندارد.»(7)

محمّدجعفر طرب نائينى پس از ذكر نام واليان يزد در باب شغل وى مى‏نويسد: «در هر يك از آن سركارها مترسّل و دبير بود تا اواسط دولت شاهزاده به دار پايدار مرتحل گرديد. كفيل مهمّ ترسّل گشت. حقيقت مراقى جذب قلوب را به اقدام طيب اخلاقى راقى، به محاورات دلكش معروف و به صفت نيكخواهى و خيرانديشى متّصف.»(8)

طرب نائينى كه در كتاب از او به نام «امينى كرمانى» ياد مى‏شود، پس از آن با عبارت‏پردازي هاى خاصّ خود، داستانى دربارۀ احاطۀ وى بر ادبيّات عرب و حضور ذهن وى آورده و مى‏نويسد:

»در تصاريف ايّامى كه رايت فرمانروايى شاهزاده محمّدولى ميرزا در يزد مرفوع بود و آن مرحوم متقلّد قلاّده منصب انشاء، روزى يكى از ارباب ملازمت آن حضرت از خراسان كه موطن وى بود رجوع به يزد [كرد] و بر خدمت خود آمده، عراضه [اى] از اجناس مختلف به محضر مستطاب رسانيد.

چون كمترين، بندۀ وقايع‏نگار و برخى از همگنان، واقف حضور شاهزاده بوديم، ره‏آورد را به دست مبارك به ماها توزيع و تقسيم فرمودند: به جز جامى از روى كه مهمّ تشرّب شراب از آن به كفايت مى‏رسيد، چون هر يك به بهرۀ خود از آن عراضه فايز [گشتيم] و راه دفترخانه پيش گرفتيم. ميرزامحمّد امينى به ظهور آن احوال، حسب‏الحال را اين شعر تازى از گفتۀ يكى از فصحاى عرب كه به صنعت جناس سمت تصنّع داشت، بيان نمود. شعر:

كلكم قد اخذالجام ولاجام لنا

ماالذى ضرّ مديرالجام لوجا ملنا

ترجمۀ آن به فارسى اين است كه همگى شما به تحقيق كه گرفت جام و ما را نيست جامى. چه چيز است آنچه زيان مى‏رسانيد دورۀ اندازۀ جام را، اگر مجامله مى‏كرد، با ما و ما را هم جامى مى‏داد.

چون اين شعر به ادا رسانيد، ناگهان يكى از پيش خدمتان شاهزاده از در در آمد و جامى كه از جملۀ اجزاى عراضه بود از جانب شاهزاده به جهت ميرزامحمّد امين آورد و گفت: فرمايش والا از اين قرار است كه از اين جام آب نوش و به دعاى اينكه ساقى كوثر ما ما را از زلال تسنيم سيراب سازد كوش.»(9)

× × ×

سالمرگ راقم كرمانى

بنابر نوشتۀ طرب نائينى در جامع جعفرى در اواسط دولت شاهزاده محمّد ولى ميرزا به ديار جاويد شتافت و با توجّه به اينكه مى‏دانيم محمّد ولى ميرزا طىّ سال هاى 1236 تا 1243 ق حاكم يزد بوده، مى‏توان تاريخ درگذشت وى را حدود سال 1240 ق دانست. چنانكه طرب نائينى در جاى ديگر نيز از او با عنوان «مرحوم» ياد مى‏كند و یا از آنجا كه مى‏دانيم تأليف جامع جعفرى در سال 1245 ق پايان يافته است، تاريخ درگذشت وى را مى‏توان با قطعيّت پذيرفت و عبارات مندرج در حديقه الشعرا را كه برداشتى از تذكرۀ ميكده است، مى‏توان نادرست دانست.

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 0:20