حسین مسرّت
ديوان بيگى مىنويسد: «با وامق، صاحب تذكره معاصر است.» محمّدعلى وامق يزدى تا سال 1262 ق زنده بوده است، امّا با شناختى كه از روحيّه انزواجويى وامق داريم و در جاى جاى تذكرهاش نيز آشكار است، حتّى با بسيارى از يزديان معاصر خود در يزد نيز ارتباطى نداشته و با اينكه يزد شهر كوچكى بوده، ذيل شرح برخى از سخنوران مىنويسد: فيض صحبتش را در نيافته، از اينرو وامق در شرح راقم نيز هيچ اشارهاى به درگذشت او ندارد و همه جا فعل حال مىآورد.
محل درگذشت راقم
به غير از نوشتۀ ديوان بيگى در حديقه الشعرا (تأليف 1287 ق) كه مىنويسد: «اواخر حال را به يزد آمده... همان جا وفات كرده.»(10) در هيچ جا اشارهاى به گور و آرامگاه وى در يزد نشده است.
× × ×
خوشنويسى راقم كرمانى
چنانكه در تذكرۀ ميكده آمده است، راقم به هنر خوشنويسى هم آراسته بوده است و چنانكه برمىآيد. تخلّص وى مىبايد در ارتباط با همين هنرش باشد. وامق در اين باره تنها به ذكر همين گزارۀ كوتاه بسنده كرده و مىنويسد: «خطّ شكسته را درست مىنويسد.»(ص374)
نگارنده كلّيۀ كتاب هايى كه تاكنون دربارۀ شرح حال و آثار خوشنويسان ايران نگارش يافته، از نظر گذرانده و به دفعات نشانش را زير عنوان هاى، محمّد، امين، راقم، منشى و كرمانى، جستجو كرد، امّا كمتر نشانى يافت. روانشاد استاد مهدى بيانى در كتاب معروفش احوال و آثار خوشنويسان در بخش نسخ و ثلث و رقاعنويسان ذيل راقم (؟) مىآورد: «از خطوط او ديدهام يك لوحۀ ثلث ريحان تزئينى، شش دانگ عالى با رقم: كتبۀ راقم 1255 در موزۀ اسلامى ترك»(11) و در همان بخش ذيل محمّد امين (؟) مىنويسد: «از خطوط او ديدهام: يك قطعه نسخ نيم دانگ جلّى و رقاع خوش با رقم: مشقهالعبدالمذنب راجى محمّد امين، فى 1214 در مجموعۀ خودم»(12) و در جاى ديگر باز ذيل محمّد امين (؟) مىنويسد: «از خطوط او ديدهام، قرآن نيم ربعى، نسخ كتابت خفى خوش با رقم: قد فرغ من تسويده تراب اقدامالمؤمنينابن محمّد امين، محمّدصادق، قرن 13 در كتابخانۀ سلطنتى.»(13)
با آنكه از نظر زمانى مطابقت با زمان زندگى راقم كرمانى دارند، امّا با توجّه به اينكه وى خطّ شكسته مىنويسد و سند محكمى نيز در اين باره وجود ندارد، به یقیین نمىتوان شرح هاى آمده را مربوط به راقم دانست.
× × ×
توضيحى ديگر:
اين نكته نيز افزوده شود: نگارنده ناچار شده براى پىجويى شرح حال وى در كلّيۀ تذكرهها و جُنگ ها ذيل نام هاى: منشى و امين كرمانى يا يزدى نيز جستجو كند، شايد ره به جايى بَرِد كه نبرد.
سعيد نياز كرمانى در مقالۀ فرهنگ سخنوران كرمان مندرج در كتاب «كرمانشناسى» تنها توانسته به ذكر مأخذ فرهنگ سخنوران خيّامپور مبادرت كند. عليرضا ريحان هم در آينۀ دانشوران تلخيصى از مندرجات تذكرۀ ميكده را آورده است.(14)
اين نكته هم بايد در پايان شرح زندگى وى بيايد كه او را نبايد با مولانا محمّد امين كرمانى از خانوادۀ طبيبان كرمان اشتباه گرفت كه شرح حال فرزندش حكيم شريفا در تذكرۀ صفويّه (ص 272) آمده است. حكيم شريفا در سال 1068 ق در كرمان مىزيسته است.(15) همچنين نبايد او را با سعيدالدّين محمّد (راقم مشهدى يا يزدى) از فرمانروايان يزد در سده يازدهم قمرى اشتباه گرفت.
در تذكرۀ سخنوران يزد، ذيل امين يزدى (ص 22-23) و منشى يزدى (294-295) شرح حال هايى آمده كه هيچ گونه ارتباطى با محمّد امين راقم كرمانى ندارد. بر همين سان است شرح حال اميناى كرمانى مندرج در تذكره نصرآبادى (ص 382) كه مربوط به عهد صفوى است. در فهرست نسخههاى خطّى كتابخانۀ دانشكدۀ ادبيّات دانشگاه تهران، نشانى از ديوان راقم (؟) ثبت است كه روشن نيست مربوط به كدام يك از سخنورانى است كه تخلّص آنها راقم بوده است.»(16)
× × ×
سلسلۀ منشيان كرمان
در هيچ كدام از ده ها كتاب تاريخى كرمان، اشارهاى مبسوط به پيشينه و تاريخ سلسلۀ منشيان كرمان به چشم نمىخورد، تنها احمدعلى خان وزيرى در جغرافياى كرمان اشارهاى به خانوادۀ منشى ساكن بردسير دارد و ديگر هيچ. قديمىترين اطّلاعى كه از خانوادۀ منشى در كرمان داريم مربوط مىشود به ناصرالدّين منشى كرمانى (730-668 ق) كه بنابر ديباچۀ كتاب «درّةالاخبار و لمعه الانوار»: «پدرش منتخبالدّين عمده الملك منشى يزدى در سال 650 از يزد بيرون رفته و در خدمت سلطان قطبالدّين محمّد قراختايى، برادرزادۀ براق حاجب (655-650) درآمده و در زمان سلطان حجّاج (681-655) مدّتى وزير او بوده است. پسرش ناصرالدّين چندى پس از آن با عمّ خود شهابالدّين ابوالحسن على از يزد به كرمان رفته و در جوانى يعنى به سال 693 ق رياست ديوان رسائل پادشاه خاتون به وى رسيده و در كرمان چندى مانده است و همان جا كتاب «سمط العلى»را به تقليد «عقدهالعلى للموقفالاعلى» ابوحامد كرمانى پرداخته است. ناصرالدّين منشى پس از تأليف سمط العلى به خدمت خواجه غياثالدّين محمّد رشيدى پيوسته.»(17)
»خواجه منتخبالدّين ... قبل از پيوست به خدمت سلاطين قراختايى كرمان، در يزد در دستگاه اتابكان اين ولايت به سمت كتابت سرمىكرده. ناصرالدّين پس از مرگ پدر [حدود 675] تحت تربيت عمّ خود شهابالدّين ابوالحسن على يزدى قرار گرفت.»
عموى(18) وى نيز در كرمان ساكن مىشود. در ديباچۀ «سمط العلى الحضره العلیا: در تاریخ قراختائیان کرمان»دربارۀ ديگر عمويش آمده است: »عمّ ديگر مؤلّف، نصيرالملك ظهيرالدّين محمود از اصحاب ديوان بوده و در عهد حجّاج سلطان يعنى پس از مرگ خواجه منتخبالدّين عمده الملك برادر خود در شغل حكومت و تصرّف ولايات سرحد و مضافات سرمىكرده و چندى نيز از طرف قتلغ تركان، حاكم و رئيس دبيران ناحيّه سيرجان بوده.»(19)
عبّاس اقبال در همان ديباچۀ سمط العلى دربارۀ ناصرالدّين مىنويسد: «پس از رسيدن به سنّ رشد و فراگرفتن مايهاى از علم و معرفت به توسّط عمّ خود نصيرالملك ظهيرالدّين محمود به عنوان كتابت در دستگاه دولتى داخل شد و در اين طريقه سيرۀ پدرى را پيش گرفت و در سال 693 از طرف صفوه الدّين پادشاه خاتون به معرّفى فخرالملك نظامالدّين محمود وزير به رياست ديوان رسائل و انشاى كرمان منصوب گرديد. »(20)
بنابر تحقيق ميرجلالالدين محدّث ارموى در ديباچۀ کتاب «نسايمالاسحارمن لطائم الاخبار: در تاریخ وزرا»، ناصرالدين منشى شيعه بوده است(21) ناصرالدّين بن عمده الملک منتجبالدین منشی یزدی، نويسندۀ كتاب هاى چندى است كه متأسّفانه اكنون سه عنوان از آن بيشتر بر جاى نمانده و به ترتيب زير چاپ شده است:
کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 0:20