راقم كرمانى، سخنور و هنرورى ناشناخته از ديار كرمان (3)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

1- دره الاخبار و لمعه الانوار: ابوالحسن علی‌بن‌زید بیهقی، ترجمه: ناصرالدّين منشى يزدى، ، تهران: مجلّه مهر، 1318//تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، تهران : حکمت‏ (مجموعۀ فلسفه اسلامی‏؛ ۳۲)، ۱۳۸۸،وزیری، شصت و شش، ۲۰۴ص، نمونه. (کتاب حاضر برگردان فارسی «تتمۀ صوان الحکمه» ، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی که خود تتمۀ کتاب « صوان‌الحکمه » اثر محمّد ‌بن‌‌بهرام السجستانی‌السجزی است .)

2- سمط العلى للحضره العليا: تأليف ناصرالدّين منشى كرمانى،'>كرمانى، به كوشش: عبّاس اقبال آشتيانى، زير نظر: محمّد قزوينى، تهران: اساطير، چاپ دوم، 1362// تصحیح و پژوهش: مریم میرشمسی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار‏، ۱۳۹۶، وزیری، 670ص.

3- نسايم‏الاسحار من لطائم‏الاخبار، تأليف ناصرالدّين منشى كرمانى، به كوشش: ميرجلال‏الدين محدّث ارموى، تهران: اطّلاعات، چاپ جديد، 1364// ت‍هران‌: دان‍ش‍گ‍اه‌ ت‍هران‌، م‍ؤس‍ّس‍ۀ‌ ان‍ت‍ش‍ارات‌ و چاپ‌ ، ۱۳۸۵ ، وزیری، 160ص.

× × ×

احمدعلى خان وزيرى در باب خانوادۀ منشى ساكن بردسير به ويژه خواجه ابوالحسن مى‏نويسد:« از مردم بلوك بردسير است. مرحوم محمّد اسماعيل‏خان وكيل‏الملك او را منشى‏باشى گفت، اكنون به همين قلب مشهور است. نوشتجاتى كه از جانب ايالت به دربار شهريارى مى‏رود. جز مطالب مكتومه مكتوب اوست. خودشان را از نتاجِ شيخ محمود شبسترى مى‏دانند. معارف قديم آن ها در شهر ساكن بوده‏اند. و بيشتر بر طريقۀ صوفيّه نعمت اللهيّه بوده‏اند. اسلاف آنها مثل آقا على‏اكبر و آقا محمّد در دفتر كرمان در قديم، صاحب عمل بودند. آقا مهدى ملقّب به معطّر علي شاه از اين قوم بوده. اكنون آقا محمّد رفيع پسر مرحوم آقا كاظم معروف اين سلسله است. آقا نصراللَّه پسر مرحوم آقا على‏اكبر منشى است.(22)

«آقا محمّدعلى منشى نيز از افراد معروف اين سلسله بود. صاحب رياض‏السياحه مى‏گويد: آقا محمدعلى، خاندان ايشان در كرمان مشهور به خواجگان است. شش فرزند دارد. آقا على‏اكبر ولد ارشد او، مستوفى ديوان ولايت كرمان است (1327 ق، رياض، ص 233).

معروف ترين آنها: خواجه محمّد شفيع منشى، ميرزامحمّدعلى منشى، ميرزا محمّدكاظم منشى، ميرزامحمّد رفيع و ميرزا محمّدرضا منشى، فرزندان اين محمدكاظم بوده‏اند. (محمّد رفيع، جدّ حسام‏الدّين و محمود خان منشى‏زاده است) محمدرضا منشى‏زاده جدّ كاظم منشى‏زاده است.»(23)

از خانوادۀ منشى كرمانى سه تن اهل شعر و شاعرى بوده اند كه شرح حالشان در كتاب ستارگان كرمان تأليف آقاى دكتر حسين بهزادى اندوهجردى درج است كه چكيده‏اى از آن در زير مى‏آيد:

محمد رفيع منشى كرمان

»وى جدّ خاندان منشى‏زاده، محمّدرفيع فرزند محمّدكاظم به سال 1219 ق در كرمان متولّد شد و در كرمان خدمت حضرت رحمت على‏شاه به فقر مشرّف شد. وفاتش در سال 1303 ق در كرمان اتّفاق افتاد و بنابر وصيّت خود، جنب مقبرۀ كوثرعلى در مشتاقيّه به خاك سپرده شده از اوست:

گر باده خوردم، بادۀ مستانه خورم

وين پردۀ ناموس به پيمانه درم

روزى كه برم حاجت خود اى زاهد

بر درگه پاسبان ميخانه برم»(24)

محمّدعلى منشى كرمانى

»فرزند محمد رفيع بود و به سال 1261 ق در كرمان متولّد شد و خدمت سيّد ابوالقاسم "وفى على" سيرجانى رسيد و به فقر مشرّف شد. نزديك هفتادوسه سال عمر كرد و در آستانۀ حضرت شاه نعمت‏اللَّه ولى ماهان به خاك سپرده شد، از اشعار اوست:

در ميكده آن شيخ مناجات گشت

بر حلقۀ رندان خرابات گذشت

چون ديد صفاى مى و مي خواران گفت:

افسوس كه عمر ما به طامات گذشت»(25)

كيومرث منشى‏زاده

»پدرش پسر اميرقاسم دبير همايون از درباريان قاجار، كيومرث در سال 1316 ش در كرمان به دنيا آمد. مجموعه خرابات و ماليخوليا را چاپ كرده است.»(26)

× × ×

سخنورى راقم كرمانى

محمّدعلى وامق يزدى در كتاب خود مى‏نويسد: «گاه گاهى كه از تحرير نيز دلتنگ مى‏شود، خود را به ترتيب نظم شكفته خاطر مى‏دارد.» ديوان بيگى هم چون از ميكده نقل كرده، هيچ اشارۀ افزونى به شاعرى وى ندارد و تنها دو بيت از غزل وى را آورده است. در جامع جعفرى فقط به جنبۀ ادارى كارهاى وى پرداخته و حتّى اشاره‏اى به تخلّص او نشده است. به هر حال در تذكره ميكده چنين آمده است:

له فى‏الغزل

چشم نرگس كه فتنه‏انگيز است

فتنه از نرگس تو وام گرفت

زاهد شهر، چشم مست تو ديد

سبحه از دست داد و جام گرفت

حروف متفرّقه

از مى وصلت اگر لب تر كنيم

كى دگر ياد از لب كوثر كنيم؟

×

گاه مى‏خوانى به لطف و گاه مى‏رانى به قهر

گاه با ما بر سر جنگى و گاهى آشتى

×

دل كرد به كوى يار منزل

جان مى‏رود اينك از پى دل

ولهُ فى‏القطعه

صبحدم بلبلى به طرْف چمن

بود در ناله و فغان و خروش

دل ز ناليدنش فغان برداشت

بي خود افتادم و شدم از هوش

يكى از دوستان ز من پرسيد

كه چرا گشته‏اى چنين مدهوش؟

گفتمش: چون كشيده‏ام عمرى

بار سنگين عشق را بر دوش

نيست لايق كه در چنين فصلى

بلبل اندر خروش و من خاموش»(27)

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 0:20