ایرج افشار، نماد یک ایرانشناس سختکوش و هوشمند* (1)

ساخت وبلاگ

گفتگو با اسماعیل خزائی

حسین مسرّت (متولد شهریور ۱۳۳۹ در یزد)، کتابدار مرجع، نسخه‌شناس و فهرست‌نگار کتاب های چاپ سنگی و خطّی ، یک نویسنده و پژوهشگر ایرانی است.

سال 1356 نخستین مقاله‌اش را در روزنامۀ اطلاعات منتشر کرد و در ادامه فعالیت خود را به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده پی گرفت تا جایی که اکنون بیش از 1000 مقاله در نشریات گوناگون از او منتشر شده . نیز تاکنون بیش از 80 عنوان کتاب از وی به چاپ رسیده‌است.

مسرّت مدّتی را عضو هیئت منصفۀ مطبوعات استان یزد بود. همچنین مسئولیت‌هایی چون مدیر عامل کانون یزدی‌تباران، مسئول مرکز اسناد و تحقیقات دانشکدۀ معماری دانشگاه یزد (1370-1377)؛ کتابدار راهنما و فهرست‌نگار کتاب های چاپی کتابخانۀ وزیری یزد را بر عهده داشت. وی درسال 1396کارشناسی ارشد نسخه شناسی را از دانشگاه شهید بهشتی گرفت . چند ترم در دانشگاه یزد و میبد ایرانشناسی تدریس کرد و اکنون مشغول تدوین کتاب های خود است.

«دیدگاه‌ها» (دربارّ آثار دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن)، «پویای فرهنگ»، «سیمای یزد»، «کتابشناسی اخوان ثالث»، کتابشناسی وحشی بافقی، «میراث نیاکان»(یادنامۀ مهدی اخوان ثالث)، پیشوای آزادی و «یزد، یادگار تاریخ» در سه جلد، برخی از آثار چاپ شدۀ ‌اوست.

در خدمت آقای حسین مسرّت هستیم تا دربارۀ ویژگی های نادرِ استاد ایرج افشار با ایشان گفت و گو کنیم. بفرمایید:

دربارۀ استاد افشار، واژه ای که دقیقاً می‌تواند مصداقی برای او باشد، واژۀ «اعجوبه» است. وی از نادر مردانی بود که از تمامی لحظات زندگی اش بهره می برد و تفاوتش نسبت به دیگران در این بود که شناخت خوب و هوش سرشاری داشت و از همه بیشتر، پشتکار خوبی داشت. افرادی هستند که ساعت ها وقتشان را به بیهودگی می گذرانند، صبح را شب میکنند و شب را صبح میکنند، امّا در بارۀ او و در برابر افرادی حتی در نزد چهره های دانشگاهی و تحصیل کردۀ ایران که سالی شاید یک مقاله می نویسند و آن هم شش ماه طول می کشد تا درباره یک مطلب، یک مقاله بنویسند ، جای بحث فراوان دارد. در حالی که استاد افشار در این شش ماه، چند کتاب و مقاله می نوشت و این یک استعداد خدادادی بوده که او آن را پرورش داده و استفاده کرده بود.

استاد افشار به رغم دانش فراوانی که داشت و یک چهرۀ جهانی بود و جهان (منظور از جهان، افراد تحصیل کرده و دانشگاهی است) ایشان را به عنوان یک ایرانشناس و قاجار شناس و نسخه شناس و خط شناس می شناخت. تا زمانی که زنده بود، هیچ گاه اجازه نداد مراسمی برای بزرگداشت او برگزار شود. تنها اجازه داد یک کتاب دو جلدی به نام « ارج نامۀ ایرج افشار» و «ایرانشناس مجله‌نگار» اثر سید فرید قاسمی ، چاپ شود و کسانی که می خواهند ایشان را بهتر بشناسند، این کتاب را حتماً باید مطالعه کنند.

اما پس از درگذشت او چندین کتاب گردآوری و تدوین شد. مانند کتابی به نام« فرزانۀ ایران مدار » گردآوری احسان شکراللهی و غلامرضا امیرخانی و دو عنوان کتاب که آقای سید فرید قاسمی در بارۀ ایرج افشار با نام های«ایرج افشار» ،«کتاب‌ورز اطلاع رسان: برگی از شناختنامۀ ایرج افشار » نوشت. یک کتاب هم من در سال 1390 با عنوان« یزد شناس نامور» نوشتم که در بارۀ پژوهش های استاد افشار و با تکیه بر آثار یزدشناسی اوست و در شمارگان کمی چاپ شد و بعد از آن چندین ویژه نامه در بارۀ وی چاپ شد، مانند ویژه نامۀ مهر نامه دو ویژه نامه از سوی مرکز میراث مکتوب، ویژه نامۀ بخارا و یک ویژه نامه که من با عنوان مجلّۀ یزد و یزدی ها گردآوری کردم.

این مجموعۀ کارهایی که در ایران انجام شده و درخلال این ویژه نامه ها، ده ها مقاله ، مطلب ، گفتار زندگی نامه نقد و برسی آثار و خلقیات و پژوهش های استاد افشار چاپ شد و اینکه هر مقاله و گفتار، بازخورد دیدگاه های آن شخص دربارۀ استاد افشار است. راستی یک فیلم هم با عنوان «فرزانۀ فروتن ایران مدار ما» که نام آن برگرفته از یک مصرع از استاد شفیعی کدکنی هست .از سوی سیدجواد میرهاشمی ساخته شد.

استاد افشار، طبعاً زمانی که در هر جا بود و به فراخور جایی که بود، همراه خود کارهای پژوهشی و تصحیحی را بر می داشت. مثلاً با اینکه نسبت به بسیاری از افراد دیگر، بسیار پر سفر بود، ولی بسیار پر کار هم بود. بسیاری از دوستان اهل تحقیق هستند که می گویند: ما اصلاً مسافرت نمی رویم، چون جلوی کارهای ما گرفته می شود. در حالی که استاد افشار به رغم این همه مسافرت، کارش را هم انجام می داد .مثلاً یا کتابی تصحیح می کرد، یا یک نمونۀ چاپی در دستشان بود، در طول این سفر هر جا که استراحت می کرد، تکه ای از این کار را بر می داشت و انجام می داد.

بسیاری از مقدّمه های کتابشان را مثلاً در یک روستایی نوشته شده است،. آنجا می نشست و دیباچه و یا یادداشت های کتاب را می نوشت. ضمن اینکه در آن سفرها یادداشت بر می داشت. بعد از اینکه مجلّۀ آینده تعطیل شد، بنا به دلایلی که خود گفته بود به دلیل مشکل چشم وی بوده ،امّا به هرحال، به علت مشکلاتی بود که برایشان درست کردند ، مجلّۀ آینده را به ناچار پس از سال ها تعطیل کرد، ایشان پس از آن در مجلّۀ بخارا یک سلسله گفتارهایی را به نام «تازه ها و پاره های ایران شناسی» می نوشت که حاصل دست یافته ها، اطلاعات جدید، آگاهی های تازه و برخی سفرنامه ها از سفرهایی که رفته بود. مثلاً می رسید به یزد، می نوشت: «رفتم یزد، حسین مسرّت را دیدم و فلان نکته تازه ای را گفت» ،«در اسفراین یک نسخۀ خطّی نزد فلان شخص دیدم. در این نسخه پنجاه تا شرح حال شاعران را دارد و نکاتی از این دست.» و همه این تازه ها و پاره ها دستمایه ای شده برای کارهای پژوهشی بعدی. یعنی هیچ‌گاه بیکار نمی نشست و قلم توانایش همیشه در گردش بود.

به این دلیل می بینیم که تعداد مقالات استاد افشار، برابری می کند با تعداد مقالات صد نفر از پژوهشگران پرکار.(کم کار که هیچی). تعداد کتاب هایشان تقریباً برابری می کند با صد نفر از نویسندگان ، مصححان و پژوهشگران پر کار. این ویژگی های استاد افشار بود که باعث شد از زمانی که وارد عرصۀ پژوهش شد ، (البته در خانواده ای هم بزرگ شد که اهل پژوهش و تحقیق و علم بودند، در خانوادۀ دکتر محمود افشار ،پدرشان که بنیان گذار مجلّۀ آینده بود و این مجلّه بعدها به استاد ایرج افشار رسید. هر چند که دکتر محمود افشار چندین فرزند داشت، مثلاً آقای خسرو افشار که در کار نقاشی ابری بود و برادران دیگر به کارهای دیگری مشغول شدند، امّا تنها برادری که راه پدر را ادامه داد، ایرج افشار بود. ) کارهای ماندگاری را از خود به یادگار بگذارد.

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 29 اسفند 1401 ساعت: 16:37