«آقارضا سعیدی»* (1)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

از تولّد تا تحصیل

در بیست و دوم اسفند 1282 ش در کوی شاه عبدالقیّوم یزد و در خانوادة حاج میرزا حسن قنّاد (ف حدود 1312 ش) و فاطمه، فرزندی به دنیا آمد که نامش را آقارضا نهادهند. حاج میرزا حسن قنّاد از بازرگانان قند و شکر یزد بود که پس از سال‌ها اقامت در شهر بمبئی هندوستان به یزد برگشته بود و نود در بازار یزد اتاق تجارت داشت. وی با بیشتر شهرهای ایران از جمله شهرهای ولایت خراسان داد و ستد بازرگانی می‌کرد و همسرش فاطمه، دختر حجّت‌الاسلام ملّا عبدالکریم مسگر (ف 1302 ش)، ملقّب به «عماد الاسلام» و متخلّص به «مجاهد» که از روحانیون و خطبای مشروطه‌خواه نامی یزد بود و به نمایندگی از مردم یزد در نخستین دورة مجلس شورای ملّی شرکت کرده بود.

آقا رضا نخستین فرزند خانواده بود و پس از او چهار پسر و یک دختر به نام‌های: محمّدحسین، مرضیّه، علی اکبر، علی اصغر و کاظم به دنیا آمدند. وی تحصیلات حوزوی (علوم دینی) را در یکی از مدارس دینی یزد فراگرفت و چند سالی پس از آن همراه با خانواده به کوی خلف باغ (پشت باغ) یزد کوچ کردند. حاج میرزاحسن پس از آنکه گرفتن نام خانوادگی در ایران رایج شد، در سال 1307 ش، نام خانوادگی «سعیدی» را برگزید.

زندگی حرفه‌ای

زندگی حرفه‌ای آقا رضا سعیدی را می‌توان به دو بخش جداگانه تقسیم کرد: یزد و کرمان.

الف ـ یزد

نگارش گزارش کامل زندگی و خدمات سعیدی، همراه خواهد بود با بررسی و نگارش سه مبحث در تاریخ چاپ و نشر یزد که شامل: تاریخ کتابفروشی، تاریخ چاپ و تاریخ جراید در شهر یزد است زیرا وی در هر سه نقشی پررنگ داشته است. پس در آغاز به پیشینة کتابفروشی یزد در مصر کنونی پرداخته می‌شود.

الف 1 ـ کتابفروشی در یزد

پیش از آنکه نخستین کتابفروشی‌های یزد به شیوة امروزی در یزد آغاز به کار کند. کتابفروشی در یزد به گفتة آذریزدی، چنین بود: «چند دکّة نیم بابی کتابفروشی بدون تابلو و عنوان داشتیم که از قفسه‌بندی در آن‌ها خبری نبود و صاحبانش بر روی دوشکچه‌ای به دو زانو می‌نشستند و کتاب‌هایشان را بر حسب قد و اندازه مانند هرمی بر روی هم سوار می‌کردند... یکی از آن‌ها که در جنب کاروانسرای تاجرنشین کرباسی (یا کلباسی) در بازار زرگرها دکّان داشت و همیشه مشغول سریش مالی بود.»

نخستین تلاش را در این زمینه، آقایان عبدالمولی مولوی، اهل اصفهان و حاج محمّدرضا مدرّس‌زاده یزدی که با هم نسبت خانوادگی داشتند و تازه از اصفهان به یزد آمده بودند، انجام دادند. آنان به پیروی از اصفهان که کتابفروشی گلبهار داشت، و بنیانگزار آن حاج سیّد سعید طباطبایی نائینی اصفهانی در سال 1291 ش بود. کتابخانة ایران و گلبهار را در سال 1305 ش در بازار غلامعلی خراسانی یزد بنا نهادند. امّا آقای انتظاری که از سال 1338 ش در کتابفروشی گلبهار مشغول به کار است محلّ اوّلیة کتابفروشی را سر بازار خان یزد جنب مسجد بیاق خان می‌داند. امّا با توجّه به اینکه مرحوم علی اصغر زرفروش از پیشینة بیشتری در این نهاد برخوردار بوده، باید گفتة او را درست‌تر دانست. وی بیان می‌داشت که کتابفروشی از سال 1314 همزمان با بنیان چاپخانة گلبهار از بازارخان به محلّ کنونی آمده است.

آن‌ها با این هدف کتابفروشی را بنیان نهادند که با در دسترس گذاشتن کتب گوناگون که آن‌ها را از تهران، تبریز و حتّی بمبئی به دست می‌آورند، در پیشرفت فرهنگ یزد خدمتی کرده باشند.

این مؤسّسه بعدها کتابخانة گلبهار و سپس به کتابفروشی گلبهار تغییر نام داد. و به جایگاه کنونی آمد.

چندی پس از آن آقارضا سعیدی که او هم از وابستگان مدرّس زاده بود، یه جمع شرکای بنگاه گلبهار یزد پیوست. از این رو «گلبهار نخستین کتابفروشی امروزی یزد بود. قفسه و جعبة آینه داشت و تا سال‌های سال تنها کتابفروشی یزد باقی ماند.»

کتابفروشی گلبهار یزد در آن زمان یکی از معیادگاه‌های اهل قلم و دانش یزد بود. در مکاتباتی که از عبدالحسین آیتی یزدی نویسندة نامی کتاب تاریخ یزد نزد خانوادة مسرّت باقی است، اشاره‌ای به آشنایی او با عبّاس مسرّت در محلّ کتابفروشی گلبهار یزد دارد که تا پیش از آن این آشنایی‌ها در انجمن‌های ادبی پیش می‌آمد.

مهدی آذریزدی در خاطرات خود دربارة این کتابفروش می‌آورد که «شهر ما تا سال 1318 ش تنها یک کتابفروشی مجهز داشت به نام گلبهار که به همّت مولوی اصفهانی و مدرّس‌زادة یزدی از مدّت‌ها پیش تأسیس شده بود... و در همان سال‌ها این کتابفروشی بزرگ جلوة یک مؤسسة مطبوعاتی آبرومند را داشت»

آذریزدی که همیشه در حسرت دیدار کتاب‌های نو از خرّمشاه تا مرکز شهر را پیاده می‌پیمود و تا پیش از آن به حجره‌های قدیمی کتاب سر می‌زد، می‌نویسد: «چون دهاتی و کمرو بودم، با اینکه به قفسه‌های پر از کتاب گلبهار با حسرت نگاه می‌کردم، از مراجعه به آن خجالت می‌کشیدم. اوّلین بار که به کتابفروشی گلبهار وارد شدم، روزی بود که آقارضا سعیدی، صاحب کارگاه جوراب‌بافی که در آن کار می‌کردم، اشتیاق مرا به کتاب خواندن دریافته بود، مرا با خود به گلبهار برد و گفت: هرچه می‌خواهی ببر و بخوان، همچنان پاکیزه بیاور. و بعد هم با مشورت آقارضا کتاب می‌گرفتم».

آقای ناصر انتظاری از قول آذریزدی بیان می‌دارد: «من که هر روز جلوی کتابفروشی گلبهار رد می‌شدم، روزی به آقای سعیدی گفتم: من خیلی کتاب دوست می‌دارم، و آقای سعیدی به آقای مدّیین‌زاده می‌گوید: این آقامهدی، شاگرد من است، هر کتابی که می‌‌خواهد ببرد و قول می‌دهد سالم برگرداند و اگر برنگرداند، من هزینة آن را می‌دهم.».

این شیوة امانت‌دهی در سال‌های آغاز به کار گلبهار رایج بود و بیشتر کسانی که با بنیانگزاران و شریکان گلبهار آشنا بودند، همچون محمّدعلی فرهنمند، دبیر ادبیّات عرب، عبّاس مسرّت و ... از ایشان کتاب‌های جدید به امانت می‌گرفتند، دیگران از هم بابت کتاب عاریه‌ای، شبی پنج تا ده شاهی می‌دادند. امّا با رونق گلبهار، این شیوه منسوخ شد، ولی دیگر کتابفروشی‌های یزد تا سال‌های پس از 1350 ش هم‌چنان کتاب به عاریت می‌دادند.

دنباله دارد

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 17 مرداد 1401 ساعت: 22:06