فرّخی یزدی شاعر آزاده ای که پاک زیست(4)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

سخت بسته  با ما چرخ، عهد سست پيماني

داده او به هر پستي، دستگاه سلطاني

الخ

     اين شعر، دو ويژگي بسيار مهمّ وجودي و شخصيّتي فرّخي يزدي را از همان ابتدا به نمايش مي گذارد ، يکي اعتقادات و گرايش هاي شديد مذهبي او و ديگر نفرتي است که از استيلاي بيگانه بر کشور خود دارد .به نظر مي رسد اوج نفرتي که فرّخي از بيگانگان استعمارگر و بيگانه پرستان در تمامي مراحل زندگي خود بروز داده و تمام هستي خود را نقد کرده و در گرو آن گذاشته است، جزئي از شخصيّت و باورهاي اعتقادي اوست که عميقاً ريشۀ مذهبي دارد .

      همين روحيۀ پرشور، باعث اخراج او از مدرسه مي شود. به گونه اي که غيرت اسلامي و ايراني او فرياد اعتراضش را نسبت به اين جريان که عليه اعتقادات مذهبي مردم طرّاحي شده است، بلند مي سازد. اين خود، ردّپايي است که به نظر مي رسد تا پايان زندگي فرّخي نيز ادامه دارد و بر گواهي شعر او قابل اثبات است. يعني دو عنصر مذهب و وطن پرستي در تمام مراحل زندگي فرّخي در شعر وي متجلّي است:

آخر اي بي شور مردم، عِرقِ ايراني کجاست

شد وطن از دست، آئين مسلماني کجاست؟

****

اي وطن پرور ايراني اسلام پرست

همّتي زان که وطن رفت چو اسلام ز دست

     فرّخي در مربّع ترکيب خود تحت عنوان : ايران - اسلام ، بازهم نگراني خود را از نظر نفوذ بيگانه و غرب در برانداختن هويّت اسلامي و ايراني هم ميهنانش ابراز مي دارد:

مسجد ار بايد امروز، کليسا نشود

يا وطن فردا منزلگه ترسا نشود

سبحه زنّار و حرم، دير بحيرا نشود

شور اسلامي بايست ولي تا نشود

بوَد ايران ستم ديده چو اسلام، غريب

وين دو مصدوم ز جور و ستم اهل صليب

     جالب ترين آرمان هاي فرّخي، سال ها بعد در قالب انقلاب اسلامي مردم ايران تجلّي مي يابد؛ امّا به ياد آوريم کي کجا و در چه شرايطي فرّخي يزدي آن ها را بيان نموده است!؟

گاه آن است که زين ولوله و جوش و خروش

که به پا گشته زهر خائن اسلام فروش

غيرت تودۀ اسلام در آيد در جوش

همگي متّحد و متّفق و دوش به دوش

حفظ قرآن را بر دفع اجانب تازند

يا موّفق شده يا جان گرامي بازند

      انديشۀ خدا و دين در اشعار فرّخي آن چنان قوي است که يکي از عناصر اصلي به شمار مي رود. او حتّي آرماني ترين باورهاي خود را به نام مقدّس خدا آغاز مي کند و مشيّت الهي را شرط اصلي قلمداد مي نمايد:

گر خدا خواهد بجو شد بحر بي پايان خون

مي شوند اين نا خدايان، غر ق در طوفان خون

****

اگر خداي به من فرصتي دهد يک روز

کشم ز مرتجعين، انتقام آزادي

    حتّي در اوج حرمان و يأسي که در حبس و شکنجه برای او فراهم آمده است تا آنجا که در شعر فرّخي بازتاب بيروني داشته است، اتّکال به خداست که مونس تنهايي اوست:

به داد من نرسد اي خدا اگر چه کسي

                                                         خوشم که چون تو خداوند دادرس دارم

    نه تنها در حبس، بلکه در مشکل ترين شرايط ديگر حيات نيز که براي فرّخي ايجاد مي شود، او به عنايت خداوندي چشم دارد:

اگر عدليّه حکم تخليّت اوّل کند اجرا

من بي خانمان، آخر خداي عادلي دارم

****

جز ايزد پاک، حاکم عادل نيست

جز موجد خاک، قاضي قابل نيست

     به گفتۀ آقاي محمّدعلی عسکري کامران، فرّخي مرثيه سرا بوده، منتها اين مرثيه ها در ديوان فرّخي، نشر امیرکبیر چاپ نشده است، ولی در دیوان نشر جاویدان و دیوان فرّخی به کوشش حسین مسرّت است: دو بيت از اشعار جواني فرّخي در سوگ حضرت زهرا (س) در زير مي آيد:

منم آن مرغ دلخسته

شکسته بال و پر بسته

که دست آسمان هر دم

ز جايي مي زند سنگم

هرچند در دیوان فرّخی نمونه های این شعر موجود نیست، اما رگه هاي اين شعر فرّخي به مرثيه سرايي در بیت زیر نمود دارد:

دلم از اين عروسي سخت مي لرزد که قاسم هم

چو جنگ نينوا نزديک شد، داماد مي گردد

     فرّخي، ستيز دائمي خود با جبّاران و حکومت قلدر وقت را با حماسه هاي بزرگ تاريخ اسلام تداعي زيبا مي بخشد در مبارزه ای که آن ها با ستم و پليدي همچون خوارج در زمان حضرت علي (ع) دارند:

نوک کلک حق نويس تيز و تند فرّخي

با طرفدار  خوارج، ذوالفقاري مي کند

     این باور در نثر وي نيز مشخص است، از جمله در شمارۀ 37 روزنامۀ طوفان که مخاطب مستقيم وي سردار سپه است و او  به رشادت افسانه وار خود مي تازد :« يا بايد مانند قائدين شجاع و فداکار اسلام (حسين (ع) و مصعب بن زبير)  با يقين به مرگ و مغلوبيّت، دامن شهامت و جانبازي به کمر استوار نموده، با ايستادگي و مقاومت در برابر ابوالهول خودسري و ارتجاع، سعادت و افتخار ابدي را در ريزش خون بي گناه خويش مشاهده نمود ، يا اينکه ...»

زبان شعري فرخي حتّي در مواردي به زبان عرفاني ناب مي رسد :

    فرّخي از بندگي لاف خداوندي زند

گرچه مي داند که مردان خدا را لاف نيست

****

چون به باطن در جهان نبود وجودي غير حق

  حق بود آن هم که در ظاهر به باطل مي رود

 يارب اين مقتول عشق از چيست کز راه وفا

سر به کف گرفته استقبال قاتل مي رود؟

****

ما مست و خراب از مي صهباي الستيم

خمخانه تهي کرده و افتاده و مستيم

با طرّۀ دلبند تو کرديم چو پيوند

پيوند زهر محرم و بيگانه گسستيم

****

آن روز که در عرض و سما هيچ نبود

جز طاعت حق مرام ما هيچ نبود

ما راهرو طریق عرفان بودم

آن روز که نام رهنما هیچ نبود

     فرّخي مسلمان زاده اي است که مبارزاتش ريشه در ايمان و اعتقاد مذهبي وي دارد. او سمبل وطن پرستاني است که با شدّت با استيلاي بيگانه و بيگانه پرستان داخلي مخالف است و علي رغم روشن  بدون چنين آثار و مشخّصه هايي ملاحظه مي شود که حتّي درمواردي يکتاپرستي وي نيز زير سوال برده شده است. به نظر مي رسد مجموعه اي از عوامل دست به دست هم داده تا چنين طرز تفکّري را موجب شود .

    برخي از اين عوامل مسلماً ناشي از تنگناهايي است که رژيم سلطه گر وقت براي گمراه کردن اذهان عمومي به کار گرفته است . به ياد آوريم که زمان يکي از تاريک ترين و سياه ترين ادوار تاريخي است که بر اين ملّت گذشته است . بديهي است که در چنين شرايطي عکس العمل حکومت براي ارعاب مردم تنها به خاک و خون کشيدن و يا دربند کردن چهره هاي شاخص و مبارز خلاصه نمي شود، بلکه اين همه تنها گوشه اي از چهره هاي حکومت های سلطه گر و جبّار است .

     شايعه نيز با تمام عامل های حساب شدۀ خود، ترفندي است که به کار گرفته مي شود و قلم نيز در دست خصم دون بدتر از تيغ در دست زنگي مست عمل مي نمايد. هر آنچه درتوان باشد، براي به نام کردن چهره هاي مخالف به کار گرفته مي شود؛ و اين عاملي است که فرّخي را بعد از مرگ نيز رها نساخته است . آيا مي توان از تاثير چنين عواملي به سادگي گذشت ، آن هم براي کسي که نه تنها از آن همه زور و جبر و فشار و شکنجه و در به دري نهراسيده، بلکه خود به استقبال آن مي رود ».(27)

     ذکر و ياد خداوند در اشعار فرّخي يزدي حضوري پيوسته دارد ، هرگاه سخن از ستم مي شود، خدا را مي خواند و ستمکاران را از روز قيامت مي ترساند. چنانکه دکتر ولي الله ظفري هم به درستي در اين باره مي نويسد:« متهم به کمونيست بودن کردنش ، امّا او خدا را از ياد نبرد :

گره گشا نبود فکر اين وکيل و وزير

مگر تو چاره کني اي خداي بنده نواز

****

خير در جنس بشر نيست خدايا رحم کن

اين بشر را که براي خير خود شر مي کند

****

تا به کي ارباب، يارب بر خلاف بندگي

چون خدايان بردهاقين کردگاري مي کنند؟

****

به پايتخت کيان اي خدا بود روزي

که چشم خلق نبيند گداي دست دراز؟

****

غنا با پافشاري کرد ايجاد تهي دستي

خدا ويران نمايد خانۀ سرمايه داري را »(28)

     به غير از مواردي که اشاره شد و نشاني است از بائورهاي عميق فرّخي به مذهب و اصول اعتقادي آن ، ابياتي نيز درباره ائمّۀ هدي دارد و از جمله مي گويد :

صاحب الزّمان يک ره سوي مردمان بنگر

کز پي لسان گشتند جمله تابع کافر (29)

 

     نيز فرّخي به شرع نيز اعتقادي بس محکم دارد و در جايي «خدمت به ديگران را از واجبات مي شمرد و آن را در رديف نماز و ساير فرايض دینی قرار مي دهد :

در شرع ما که خدمت خلق از فرايض است

انصاف طاعتي است که کم از نماز نيست(30)

      «اين درواقع همان روح عرفاني و حقيقت جويي است که در وجود فرّخي ريشه دوانيده و برخلاف برخي نسبت به همه چيز خوشبين است و همان نيز موجب پيشرفت کارش مي گردد ، چون متّکي به خدايي است که در همه چيز و جود دارد و در همه جا ناظر اعمال بندگان است :

از راه صنم پي به صمد بردم و ديدم

مستورۀ آيينه حق ، باطل ما بود»(31)

 

      اميد آنکه در اين مجال اندک نگارنده توانسته باشد ابهامات و اتّهامات ناروا را از دامان پاک فرّخي آزاده بزدايد و اگر توفيقي نصيب شده به واسطۀ پاکي پرونده او بوده است نه به واسطۀ کوشش هاي نگارندگان.

 

پاورقي

1- اسلامي ندوشن ، محمّد علي : روزها ، تهران : يزدان ، چاپ دوم 1372 ، ج 2 : 334-333.

2- رنجبر ، احمد :«هشت مقاله (اجتماعيّات در ادبيّات )، تهران : اساطير، 1372 :98.

3- رضوي ، مسعود : لحظه اي و سخني ، ديدار با سيد محمّد علي جمال زاده ، تهران : همشهري و ديدگاه ، 1373: 92.

4- سپانلو ، محمّدعلي : شهر شعر فرّخي ، تهران : علم ، 1375 : 7.

5- معتضد ، خسرو: پليس سياسي عصر بيست ساله . تهران: جانزاده ، چاپ دوم ، 1369: 455.

6- صدري نيا ، باقر : «انديشۀ عدالت اجتماعي در شعر عصر مشروطيّت » ايران فردا ، س 1 ، ش 6 (فروردين - اردبيهشت 1372) :47 .                

7-مولانا ، حميد: سير ارتباطات اجتماعي درايران ، تهران : دانشکدۀ علوم ارتباطات اجتماعي ، 1358: 270-271.

8- شيفته ، نصرالله: « فرّخي يزدي ، نويسنده و شاعر انقلابي چرا و چگونه به قتل رسيد » ، دانشمند س 18 ، ش 199 (1359) :6.

9-مصدّق ، محمّد: خاطرات و تأمّلات ، به کوشش: ايرج افشار ، تهران : علمي ، چاپ چهارم ، 1365: 344.

10- بهار ، محمّدتقي: تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران ، تهران : امير کبير ، 1363 ، ج 2 :319.

11-رزمجو ، حسين: «فرّخي يزدي ، شاعر مقاومت » سروش ، س 2، ش 68 ( 29/6/ 1359) :32.

12- سعيديان : عبدالحسين : زندگي نامۀ 101 تن از قهرمانان انقلاب خلق ايران ، تهران : مجلّۀ ميهن ، 1358 :161.

13-رضوي ، مسعود : لحظه اي و سخني ، همان، پاورقي ص 336.

14-ظفري ، ولي الله : «فرّخي يزدي » گلچرخ ، س 1 ش 3(9/7/1364) : 11 و تکرار آن در ص 10.

15-[عسکري کامران، محمّدعلي]: «فرّخي و سيد ابوالحسن حائري زاده » نداي يزد ، س 7 ،ش 259(4/9/1370) با تلخيص .

16- [-------------------] : « در حاشيۀ زندگي روزنامه نگاران يزدي » نداي يزد، س 10 ش 428 ( شهريور 1373) : .8

17- سپانلو ، محمّدعلي: شهر شعر فرّخي ، همان:11.

18- آيتي يزدي ، عبدالحسين: « فرّخي يزدي » نمکدان . س 6، ش 2 ( آذر 1320) : 10.

19- کلهر ، مهدي: « باستانگرايي در ادبيّات » ياد ، س 4 ش 10(1367):116.

20- يغمايي حبيب: « فرّخي يزدي » آينده . س 5 ، ش 4-6 (تير شهريور 1358) : 274.

21-جلالي فتح الله : « خاطره اي از فرّخي يزدي، مدير روزنامه طوفان» در کتاب : خاطرات و اسناد : سيف الله وحيد نيا ، تهران : وحيد ، 1364. ج :235.

22-هروي ، نصيرالدّوله ، رضا: دو سال روابط محرمانۀ احمدشاه و سفارت شوروي ، به کوشش: مجيد تفرشي ، تهران : نشرتاريخ ايران ، 1372 : 72-73 با تلخيص.

23-همان :79-80 با تلخيص.

24-طوفان ، س 2 ، ش 36 (15/11/1301) :1.

25- فرّخی یزدی، محمّد: ديوان فرّخي يزدي ، به کوشش: حسين مکّي ، تهران : جاويدان ، چاپ جديد 1374: 216.

26-همان :203-204.

27-حاجي شعباني ، محمّد : «يک دسته گل کويري » 5-12 رياح ، س 1 ، ش 16(24/6/1374) تا ش 24(29/9/1374) با تلخيص زياد.

28- ظفري ولي الله ، گلچرخ ، همان :11.

29-تمامي ابيات شاهد فرّخي يزدي ، از ديوان وي به کوشش حسين مکّي برگزيده شده است.

30-رنجبر ، احمد ، اجتماعيّات در ادبيّات ، همان  :104.

31- همان  :112.

 

*همچون میرزا کوچک جنگلی

**علت فرار هم روشن است:«درسال 1309 در آستانۀ انتخابات جدید مجلس شورای ملّی،یک گروه مخفی ملیون تصمیم می گیرد شب نامه ای را در اعتراض به حکومت قلدری دربار منتشر کند، متن  در خانۀ فرخیدر دربند نوشته وبه کمک خود او تکثیر و پخش می شود.چند روز بعد توطئه لو می رود.عدۀ زیادی دستگیر می شوند و فرخی نهانی به مسکو می رود»(شهر شعر فرخی: 10)

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:36