زندگی، آثار و خدمات غلامرضا آگاه (8)

ساخت وبلاگ

پژوهش و نگارش

حسین مسرّت

سرانجام پس از سال ها پیگیری و مبارزه با مخالفان در تیر 1319 ش این طرح مورد تصویب هیئت وزیران قرار گرفت و براثر تصویب آن طیّ 15 سال، حدود چهارصد هزار درخت وحشی از طریق پیوند زدن به پسته و بادام تبدیل شد.یکی از موارد آن، تصویب پیمان نامه راجع به پیوند زدن درختان جنگلی جبال بارز و بافت با ادارۀ کل کشاورزی در تاریخ 13 بهمن 1319 ش بود. او حتّی با پیگیری خود به اجرای این طرح در دیگر استان ها مانند: فارس، خراسان و غیره اقدام کرد و دامنۀ پیوند درخت پسته را به درختان انجیر هم گسترش داد.

نکتۀ جالب اینکه موافقت می شود 80 درصد درآمد برای دولت و تنها 20 درصد برای مرشدزاده (آگاه) باشد همراه با حقوق دولتی که وی می گوید :من حقوق دولتی را نمی خواهم و رغبتی هم به کارمندی دولت ندارم . ایشان حتّی پیشنهاد مدیر عاملی یک سازمان دولتی را هم نمی پذیرد.(عشق کار:30-31)

پیوند نامه

غلامرضا آگاه تحت تاثیر احساسات پاک و سرشار خود برای احیای جنگل های مناطق جنوبی استان کرمان این قصیده را در 76 بیت با عنوان «پیوند نامه» سروده است که بخشی از آن درج می شود. در این شعر روشن می گردد که وی از سال 1302 ش پی این کار بوده و سرانجام در سال 1319ش پس از رفت و آمد ها و مخالفت های بسیار با آن موافقت شده است که یکی از مشوّقان او علی اکبر خان داور(1264- 1315ش) ، وزیر مالیه (دارایی) وقت ایران بوده است :

خوشا جنگل، خوشا فصل بهارش

خوشا آب زلال چشمه سارش

نسیمش روح بخش و جسم پرور

روان بخشد هوای مشک بارش

زمینش پر گل و سنبل چمن زار

دو صد نسرین و نرگس جویبارش

شکفته غنچه ها و لاله خندان

نشاط انگیز گشته آبشارش

هوایش جان فزاید خسته ای را

اگر روزی فتد آنجا گذارش

چه موزون نغمه های کبک و تیهوست

چه خوش تر شور و آوای هزارش

به بیشه غلغل و غوغا فکنده است

به هر سو مرغ خوش نقش و نگارش

کبوتر قمری و طوطی و طاووس

به پروازند گرد شاخ سارش

فراوان گور و آهو در چراگاه

گوزن و قوچ و بز در کوهسارش

گروهی چون قراول ایستاده

سپیدار و صنوبر با چنارش

درخت بارور قدش خمیده است

ز انجیر و به و سیب و انارش

گروهی از درختان میوه دارند

درخت بی ثمر بین شرمسارش

سراسر جنگلی انبوه و در هم

به کوه و تپّه و دشت و صحارش

بسی زیب و همی پرتو فکنده

جمال حق، جلال جلوه سارش

سرا پرده به جنگل ترک و تازی

سلیمانی، قرایی، لک، هزارش

سیه چادر زده ایل ارشلو

بز و مرغ و سگ و اسب و حمارش

بنه بشکسته کنده ریشۀ بید

همی انگشت گر سوزد دمارش

کنند ایلات جنگل چون دروزار

بنالد جنگل از ایل و تبارش

فزاید جنگل از جنگل ولی حیف

که دست خلق سازد داغدارش

به یاد آمد مرا پیوند کردن

که افزون گردد از این ره عیارش

ز دولت خواستم که اشجار وحشی

زنم پیوند و سازم پسته زارش

هزار و سیصد و دو شد تقاضا

شدی در نوزده تصویب یارش

در این مدت بسی شد انجمن ها

هزاران جلسه شد منفی مدارش

گهی مرحوم داور کرد تشویق

که بد تولید آبادی شعارش

خلاصه طول و عرض هیفده سال

چو مجنون در به در لیل و نهارش

سپس در نوزده پیوند بادام

به ارژن با بخورک شد قرارش

گهی ده تن، گهی صد گه صد و شصت

بدی پیوند زن مشغول کارش

بسی میلیون تومن شد خرج پیوند

شمار ربع آن شد بر و بارش

در این ره صرف شد سرمایه و عمر

گرفتم وام سنگین ز اعتبارش

شده پیوند جانم بر درختان

مده فرسوده جانی را فشارش

اگر زخمی زنی بر این درختان

ز جسم من نبینی جز غبارش

پیاده می رود خود سوی منزل

میازارش، توانی کن سوارش

اگر قلبت به حق پیوند کردی

اناالحق بشنوی از شاخسارش

الخ

( کرمان 5/7/1335)

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 10 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:45