زندگی، آثار و اندیشه‌های مولانا مؤمن یزدی (7)

ساخت وبلاگ

حسین مسرّت

طنز

کمتر سخنوری است که در دیوان خود به طنز نپرداخته باشد و مؤمن یزدی هم بر این‌گونه است. میرافضلی می‌نویسد: «در رباعيات مؤمن، طنز دل‌چسبی وجود دارد که می‌توان ‌آن را "طنز زيرپوستی" ناميد و از شيوه‌های خاص طنز آفرينی مردم يزد است. در رباعی زير، به طرز زيرکانه‌ای از رواج بازار بی‌هنران سخن می‌گوید:

علمم همه جهل و شيوه‌ام بوجهلی است کارم نه به اگره است و نه با دهلی است

هر جا هستم، رواج بازار من است من بی‌هنرم، متاع من نااهلی است!

و در همين زمینه، رباعی زير هم قابل توجّه است:

ای سنگدل! از چه نرم چون موم شدی ظالم بودی، چه شد که مظلوم شدی؟

از خوان فلک، بی‌هنران محظوظ‌اند تقصير تو چيست؟ از چه محروم شدی؟!

يا در رباعی زير، اصطلاح "مردم معتبر" را خيلی رندانه به‌کاربُرده است:

عزّت مطلب دلا که خوارت نکند تحصيل وقار، بی وقارت نکند

با مردم معتبر گهی مي‌گردی! ناگاه خلل در اعتبارت نکند؟

يا در رباعی زير، طعن و تعريضی که در عبارت "رستم دستان" هست، بسيار ظريف و طنزآلود است:

شمع همه بزم و نخل هر بستانی گه طعمه بنگيان، گه از مستانی

از هيچ مصاف برنمی‌تابی روی نازم جگرت که رستم دستانی!»(3/83)

تخلّص

مولانا محمّد حسین یزدی، در همۀ تذکره‌ها از او بانام‌های ملّا مؤمن، ملّا مؤمن حسین، ملّا مؤمن حسین یزدی، ملّامحمّد مؤمن حسین یزدی، حسین یزدی، مولانا مؤمن حسین یزدی و مؤمن یزدی و نام‌های همانند، به نام تخلّص آمده است و شایان گفتن آنکه از میان 41 سخنور با تخلّص مؤمن در پهنۀ ادب فارسی،30 سخنور با تخلّص مؤمن، در روزگار صفوی به‌ویژه در سدۀ 11 قمری دیده می‌شود و اینکه چه پیوندی میان این تخلّص و تشیّع فراگیر در زمان صفوی و گستردگی انگ زنی در میان است، جای پژوهشی ژرف دارد. نامی‌ترین سخنوران مؤمن تخلّص بر این پایه‌اند: مؤمن استرآبادی، مؤمن یزدی، مؤمن سبزواری، مؤمن گورکانی، مؤمن دامغانی، مؤمن گنابادی و مؤمن مشهدی.

پیشامد نیک دیگر آنکه در همان سدۀ 11 ق، چند سخنور دیگر با تخلّص مؤمن در یزد زندگی می‌کردند، مانند: میر محمّد مؤمن ادایی یزدی / بفرویی / اردکانی (درگذشته میان 1030 تا 1062 ق)؛ محمّد مؤمن یزدی (درگذشته در کرناتک هند)(84)؛ ملّا مؤمن یزدی (85) و ملّا مؤمن اردکانی (86).

جالب‌تر آنکه در سده‌های پس‌ازآن نیز چند «مؤمن حسین» می‌زیسته‌اند؛ که بر این پایه‌اند: محمّد مؤمن حسین (نویسنده تحفۀ حکیم مؤمن)؛ ملّا حسین مؤمن بن علی حسین بی عبدالعلی یزدی (شاگرد شیخ احمد احسائی و نویسندۀ مصائب‌الغربا المشهور به بالهم و الفم، دست‌نویس دانشکدۀ ادبیّات تهران و عجایب‌الاسرار فی لطایف مناقب‌الاطهار، دست‌نویس کتابخانۀ مجلس شورا و چندین کتاب دیگر دست‌نویس مانند: الباقیّات‌الصالحات فی تفسیرالآیات‌الباهرات و خلاصة‌اللغات و تفسیرالمشکلات و صحبةالابرار)؛ مؤمن بن حسین مؤمن الشبلنجی، نویسندۀ کتاب نورالابصار فی مناقب آل‌النبی؛ ملا محمّدحسین یزدی اردکانی (ملا مؤمنا)؛ محمّدحسین بن مؤمن یزدی (13 ق)، نویسندۀ مصباح‌القلوب، میرمحمّد مؤمن حسینی (ق 13)، نویسندۀ معراج نامه؛ محمّدمؤمن حسینی قزوینی و ده‌ها نویسنده و کاتب دیگر که نامشان در کتاب فهرستگان نسخه‌های خطّی ایران (فنخا) آمده است.

مادّه ‌تاریخ‌ گویی

مؤمن، همچون دیگر سخنوران روزگار صفوی، صاحب مادّه تاریخ‌هایی است که در دیوان وی دیده می‌شود، مانند: رباعی مادّه تاریخ ساخت بنایی که به حساب ابجد و پس از بیرون کشیدن حرف‌های «ح» و «غ»، سال 1008 ق به دست می‌آید:

این طرفه بنا که چرخ از او دارد داغ بر ایوانش نموده کیوان، چون زاغ

گفتم چه ثمر بخشد و تاریخش چیست؟ فرمود قضا که: «غایت روح و فراغ»

و چنین است دو قطعه مادّه تاریخ که در درگذشت و سوگ شاه نورالدّهر به تاریخ 1012 ق گفته است:

تا شد از دهر، نور شمع هدی عالمی تیره شد، نه‌تنها شهر

از مهبّ زمانۀ ناساز ناگهان تند گشت صرصر قهر

سروش از پا فتاد و شد تاریخ: «حیف از قد شاه نورالدهر»

***

چو رفت از دهر، آن نور هدایت خرد را گفتم آن پیر مؤیّد

که تاریخش چه و محشور با کیست؟ مکرر گفت: «نورالدهر با جد»

و چنانکه در بخش سفرها هم گفته شد، یک رباعی نیز در تاریخ رهسپاری خود به مکّه دارد که چنین می‌گوید:

ایزد که مراد بنده و شاه نوشت حج، روزی من کرد و خط راه نوشت

چون ختم شد این سفر به خاک در تو بر خاتمه‌اش «تقبل‌الله» نوشت

یادآوری آنکه این مادّه تاریخ‌ها در کتاب فراگیر «تاریخواژه‌های یزد» اثر علی‌اکبر شیر سلیمیان نیامده است.

جایگاه شعر

سروده‌های آمده در جُنگ‌ها و مجموعه‌های برجای‌مانده از مولانا مؤمن حسین یزدی که تاکنون شناخته‌شده‌اند، سوای از چند غزل و قطعه، همگی رباعی است (2/86)، گویا او نیز مانند: خیّام، اوحدالدّین کرمانی، بابا افضل کاشانی، سحابی استرآبادی و تنی چند از دیگر سخنوران نامی زبان فارسی، پردگیان حرم اندیشۀ خود را در جامۀ رباعی به خودنمایی وا‌می‌داشته است. رباعی سرایی، در شمار سهل‌های ممتنعی است که برخی می‌پندارند به‌آسانی توانند گفت، ولی به‌راستی، گنجاندن یک دنیا معنی و پندار و سخن در چارپارۀ سروده، کار هرکس نتواند بود. هستند سخنورانی که در هرگونه سروده اوستادند و یا دست‌کم در چندگونه سروده زبردستی دارند، مانند: سعدی که در غزل و قصیده هردو تواناست و یا فرّخی یزدی که در غزل و رباعی چیرگی داشت، ولی سخنورانی نیز هستند که با یک‌گونه سروده شناخته می‌شوند؛ مانند: ابن یمین و پروین اعتصامی در سرودن قطعه، حافظ شیرازی در غزل؛ منوچهری دامغانی و فرخّی سیستانی در قصیده.

ازاین‌رو نه‌تنها بر پایۀ نوشته‌های تذکره نویسان بل بر پایۀ آنچه از او برجای‌مانده؛ وی را می‌توان اوستاد بی‌مانند رباعی دانست، زیرا بر پایۀ دیوان کنونی 880 رباعی از او شناخته‌شده است، ولی بااین‌همه شمار رباعی، تنها 23 غزل و 8 قطعه از مؤمن شناسایی‌شده و در دسترس است (33 رباعی ، یک مثنوی ، یک غزل منسوب و چند بیت دیگر در این آمار شمرده نشده است). بر پایۀ پنج دست‌نویس کمابیش کامل دیوان وی، شمار رباعی‌های او چنین است: دست‌نویس خدابخش، 690؛ دست‌نویس مجلس شورا (ش 14219)، 658؛ دست‌نویس بریتانیا، 628؛ دست‌نویس کاخ گلستان، 614 و دست‌نویس فیضیّه، 580.

تذکره نویسان کهن دراین‌باره نوشته‌اند: «از اقسام نظم، به رباعی بیشتر توجّه داشت» (87). «رباعیّات آن فاضل عالی‌مقام در میان ارباب فضل مذکور و منظومات فصاحت آیاتش ورد زبان خاصّ و عام است». (88) «در شیوۀ رباعی بر معاصران سبقت می‌جست»، (89). «در شعر به رباعی میل تمام داشته است». (90) «طبع لطیف و نازک داشته، بیشتر اوقات رباعی می‌گفته» (91) و سیّد احسن شیر به زبان اردو می‌نویسد: «مولانا مؤمن حسین یزدی، کو رباعی نگاری مین اچهی شهرت هی ... کی رباعیّات کایه نهایة شاندار اورقابل قدر ... اس نسخه مین رباعیّات کی تعداد 690 هی، جو زیاده‌تر تصوّف مین هین». (92) که برگردان آن کمابیش چنین می‌شود: مؤمن حسین رباعی سرایی که به‌خوبی شهرت دارد و رباعی‌های او درنهایت ارزشمندی و دارای ارج است، نسخۀ رباعی‌های او دارای 690 رباعی که بیشتر درزمینۀ تصوّف است. خلیل نیز در تذکرۀ خود بر این نکته پافشاری دارد که وی «به طرز حکیم خیّام به گفتن رباعیّات بی‌غش و منظومات دلکش گاهی قیام می‌فرمود.»(93) همانند این گفته از نوشتۀ تقی‌الدّین حسینی کاشانی برمی‌آید: «به طریق عرفا و مشایخ، مثل حکیم خیّام و شیخ ابی سعید ابی‌الخیر، رباعیّات دلکش و منظومات بی‌غش در تبیین مدعیّات مذکوره از ذهن وقاد بر لوح بیان می‌نگارد.» (94)

دو تن نیز شعر سرودن او را پس از رها کردن تحصیل بازگو کرده‌اند. چنانکه، واله داغستانی می‌نویسد: «بعد از مدّتی [= رها کردن تحصیل و مشغول شدن به صحبت] وی را ذوق شاعری به هم رسیده و اشعار خوب گفت. اکثر و اغلب اشعارش، رباعی است». (95)؛ و اوحدی بلیانی می‌آورد که «در اواخر حال، در شیراز ارتکاب شعر نموده، رباعی می‌گفت.» (96).

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 12:51