زمینه ساز گرایش من به ادبیّات پدرم بود (2)*

ساخت وبلاگ

 

 

گفت و گو از: علیرضا خورشیدنام

 

12- برای نشریاتی که خواننده شان بودید، مطلبی می نوشتید؟ نخستین نوشته های شما در کجا کارشد؟

 

- بله برای روزنامۀ اطلاعات و نشریۀ آگاهی نامۀ اداره حفاظت آثار باستانی.  و از سال 1355 و 1356برای خودم نشریه ای درست کرده بودم در آغاز 4 صفحه بود، سپس 8 و بعد 12 صفحه شد.

 

برگه های دفترم را می کَندم و یک نشریۀ فرهنگی درست کرده بودم - نام نشریه اش را یاد نیست!- مطالب تاریخی، فرهنگی، ادبی و ورزشی و از بین روزنامه ها و مجله هایی که می خریدم، بیرون می آوردم و به همراه عکس هایی همخوان با بریدۀ روزنامه ها، در صفحات خودم، می چسباندم. این نشریۀ من به 60 شماره رسید. 

متاسفانه در اثر تغییر و دگرگونی های فکری و سلیقه ای پس از انقلاب - هرچند مطالب غیراخلاقی نداشت- چون شماری از نوشته های من متناسب و هماهنگ با سلیقۀ آن دوره نبود، هر60 شماره را آتش زدم. 60 شماره نشریه ای که هر هفته  سر تاریخ مقرّر آماده شده بود.

 

13- گویا در آن دوره با رادیو یزد همکاری می کردید؟

 

- بله، سال 1355 که «رادیو یزد» آغاز به کار کرد، برنامه ای داشت به نام «گنجه» که گوینده اش آقای »محمّدرضا جاودانی» بود. من هر هفته برای این برنامه انشایی طنزآمیز می نوشتم و به ناهنجاری های پیرامون خودمان می پرداختم. موضوعاتی مانند: «فایدۀ جوی خیابان چیست؟» یا «فایدۀ یخ چیست؟»  مثلا می نوشتم: فایدۀ جوی خیابان این است که مردم توی آن آشغال بریزند یا فایدۀ یخ این بود که پالوده فروش ها یخ را توی کاسۀ پالوده یا عرقیجات می انداختند تا حجم پالوده بیشتر شود. چند نمونه از این انشاها که برایم مانده بود، در سال 1367 در چند شماره از هفته نامۀ «ملک یزد» به چاپ رسید.

 

 

 

14- بسیار خوب؛ کمی جلوتر برویم و برسیم به دوران 20 سالگی و احتمالا ارتباط شما با نشریاتی وزین تر مانند: هفته نامۀ «کتاب جمعه»(با سردبیری شادروان احمد شاملو)، «کتاب چراغ»(که چند شماره بیشتر چاپ نشد) «کیهان هفته«(که سال ۴۱ چاپ می شد) و آثاری از این دست. این گونه نشریات به یزد می رسید؟ شما در پی خواندنشان بودید؟

 

- پیش از این که به این پرسش پاسخ بدهم، جا دارد به شما برای در میان گذاشتن پرسش های غیر کلیشه ای که تاکنون در هیچ گفت و گویی از من پرسیده نشده، دست مریزاد بگویم؛ چون این پرسش من را به یاد سال های 1355 تا 1360و ماهنامۀ «دانشمند» انداخت که مشترک همیشگی این ماهنامه پرمحتوا، علمی و ارزشمند  بودم؛ هرچد که سطح مطالب آن، بالاتر ازسنّم بود.

 

15- درست است؛ و با توجه به اینکه فناوری های امروز مانند "اینترنت" در آن دوره نبود، مطالب علمی «دانشمند» بسیار جدید و روزآمد بود که هنوز هم منتشر می شود.

 

 - بله؛ شاید تاکنون من در نزدیک به 100 گفت و گو شرکت کرده ام، و این نخستین بار است که به یاد ماهنامۀ «دانشمند» افتادم. در ادامه باید بگویم ، همچنان که سنّم بالا می رفت، نوع مجلاتی هم که می خواندم تغییر می کرد. همان سال ها خوانندۀ «دانستنیها« هم بودم؛ دوهفته نامه ای که نخستین بار، سال 1358 به بازار آمد؛ یک مجلۀ تمام رنگی که من تا سال 1375 یا 1376، یعنی بیش از 10 سال مشترک آن بودم و همه این شماره ها را مجلد کرده بودم که سال 1381 و پس از تغییر در زمینۀ  کارهای پژوهشی ام، کتابخانه تخصّصی «ریحانه الرسول» این مجلدها و شماری از کتاب هایم را از من خریداری کرد که پس از مدتی به «کتابخانۀ تخصصی امامزاده جعفر یزد» واگذار شد.

 

و البته یکی دیگر از نشریاتی که مطالعه می کردم، « کتاب جمعه» بود که همان طور که گفتید، سردبیرش »احمد شاملو» بود و بسیاری نشریات دیگر مانند امید ایران و ... که به یاد ندارم.در کنار این ها با توجّه به این که زمینۀ پژوهشی من تغییر می کرد، مجلات و نشریات گوناگونی را هم تهیّه و مطالعه می کردم؛ البته جدا از زمینۀ پژوهش، بالا رفتن سن و سال، و تغییر سلیقه نیز در گرایش من به مجلات گوناگون تاثیر گذار بود. مثلا پس از «دانستینها» نزدیک به 20 سال، مشترک دائمی «کیهان فرهنگی» بودم ولی پس از تغییر خطّ  فکری آن، آن را کنار گذاشتم. پس از آن «نشر دانش» - «آیینۀ پژوهش» ،«کِلک» و «بخارا» – که 100 شمارۀ آن را در خانه دارم- و دیگر نشریاتی  را که در زمینه پژوهش بودند، تهیّه می کردم.

شاید جالب باشد بدانید که من با اینکه کارمند ساده ای بودم و حقوق کمی داشتم، ولی بخش زیادی از آن را برای خریدن کتاب و مجلّه هزینه می کردم. در حال حاضر هم مشترک مجله «میراث مکتوب» و چندین نشریۀ دیگرهستم که در زمینه نسخه شناسی، بسیار تخصّصی کار می کند.

 

 

16- در آن سال ها در یزد، نشریاتی مانند «جنگ چراغ» یا «کتاب جمعه» چاپ و منتشر می شد که دستاورد نویسندگان یزدی باشد؟

 

 

- در آن زمان – دهۀ 50- هفته نامه های «ملک یزد» به سردبیری شادروان «اکبر ملک« و «ناصر» چاپ و منتشر می شد که «ملک»، بیشتر آگهی دولتی چاپ می کرد. هفته نامۀ «ناصر» هم برای زنده یاد «محمّدحسین ناصر» شاعر نامی یزد بود و پس از آن ایشان، مدیریت روزنامه را پسرشان «احمد ناصر» به عهده گرفت که آن هم در سال 1359 تعطیل شد. امّا در بهمن 1363 شادروان «محمّدتقی عسکری کامران» امتیاز هفته نامۀ «ندای یزد را گرفتند و دگرگونی بزرگی در مطبوعات یزد رخ داد. این هفته نامه بیشتر کارهای پژوهشی را چاپ می کرد و دنبال آگهی نبود – مانند شماری از روزنامه های گذشته و امروزی که دنبال اگهی هستند- اگر هم گاهی چند آگهی هم چا پ می کرد، پول نمی گرفت!

گاهی در4، 6 یا 8 صفحۀ این هفته نامه، بیشتر نوشته هایی چاپ می شد همگی دربارۀ یزد بود و من از این بابت بسیار خوشحال بودم. برای همین از نخستین شماره ای که «ندای یزد» چاپ شد، اشتراک آن را گرفتم و خوشبختانه در طول 37 سالی که از چاپ آن می گذرد، بیش از 1600 شمارۀ آن را به صورت جلد شده  دارم! کم کم همکاری خودم را  با این  هفته نامه آغاز کردم تا این که نخستین نوشته ام برای «ندای یزد» در سال 1364 چاپ شد؛ از آن تاریخ تا به امروز نزدیک به 200 مقاله ام در این هفته نامه به چاپ رسیده است. پس از آن با توجّه به رشد و گسترش فناوری و امکانات چاپ و نشر، شمار نشریات یزدی بیشترشد به گونه ای که امروز نزدیک به 40 نشریه در یزد چاپ و منتشر می شود که «پیمان یزد» و «بشارت یزد» ، معروف ترین  این نشریات هستند. البته در دورۀ کوتاهی و پیش از ا ینکه «آفتاب یزد» گسترۀ کشوری پیدا کند، سردبیر این روزنامه بودم.

 

 اما شاید پاسخ پرسش شما این باشد که سال 1378 ، فصل نامۀ «فرهنگ یزد» به بازار آمد که می توانیم بگوییم نخستین مجلۀ جدّی در راستای معرّفی و شناساندن فرهنگ و آداب یزد بود که چاپ آن خوشبختانه همچنان ادامه دارد.

 

 

17- گمان می کنم که برای خوانندهۀ امروزی – هرچند هم که دوستدار فرهنگ و ادبیات باشند- نشریاتی مانند «بخارا» هم از جنبۀ قیمت و هم محتوا و وزن مطالب، سنگین است؛ آیا شما و هم نسلان شما، چنین حسّی نسبت به نشریاتی مانند «کتاب جمعه» و نشریاتی از این دست داشتند؟

 

- آن زمان، امکان انتخاب داشتیم؛ گروهی «یغما» می خواندند و گروهی دیگر «سخن».یغما برای شادوران «حبیب یغمایی» بود و تا هنگامی که زنده بود و سخن هم که برای زنده یاد دکتر «پرویز ناتل خانلری» بود که تا سال 1357 چاپ می شد.

 

این دو نشریۀ وزین، مورد علاقۀ روشنفکران ادیب آن دوره بود؛ - بعدها روشن فکران سیاسی خوانندۀ نشریاتی مانند «آدینه» و «دنیای سخن» شدند- بیشتر دوستداران و خوانندگان یغما و سخن در یزد، مشترک این دو نشریه  بودند. هنگامی که این ها تعطیل شدند، خلائی ایجاد شد؛ برای همین «کِلک» توسّط  آقای «علی دهباشی» منتشرشد . زنده یاد استاد «ایرج افشار» هم  در این راستا نقش مهمّی داشت.  پس از مدّتی بین صاحب امتیاز «کلک» و آقای دهباشی اختلافی پیش آمد که باعث جدایی آقای دهباشی و انتشار مجلۀ «بخارا» به دست ایشان شد و جالب اینجاست که همۀ خوانندگان و مشترکین «کِلک» به اعتبار آقای دهباشی و نویسندگانی که با ایشان همکاری می کردند، خوانندۀ «بخارا» شدند و کلک تبدیل شد به یک نشریه 20 یا 30 صفحه ای که نمی دانم هنوز منتشر می شود یا این که تعطیل شده است.

هم اکنون «بخارا» با نزدیک به 800 صفحه مطلب چاپ می شود و یکی از گران ترین نشریات ایران به شمار می آید و بیشتر کسانی که در «بخارا» مقاله می نویسند، در هیچ نشریۀ دیگری مطلب نمی نویسند، مانند استاد «دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی". به این ترتیب «بخارا» جایگزین آن دو نشریۀ وزین ادبی شد.

 

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 1:15