♦️ روح شعر
تقدیم به همکار گرامی، نویسندۀ شهیر استان یزد، آقای حسین مسرّت
برگی سبز، تحفۀ درویش
برزن تناسخ
تصویر دستهایت را
در قاب قلبم جای خواهد داد
و بر دیوار کاهگلی دل خواهم آویخت
و فانوس هدایت را
- همان که دیشب بر دیوار
غریب کوچه آویختی -
برخواهم داشت
تا نشانی
- ردّپایی از اصالت -
پیدا کنم
دیشب نشانی را
تا حوالی صبح پیش رفتم
و رسیدم به آنجا که میگفتی
روزی دستهایت
از باغ سبز خورشید
گلبوسهٔ مِهر میچید.
رفتم تا چهار سوی قرون، برزن تناسخ
آنجا که بشریّت
شرافت را سرمایه کرده بود
آری! آنجا بود که اصالت با جهالت
راهی جداگونه داشت
تراوشههای نور بود
از برکۀ آفتاب
و رگهای آب بود
از چشمۀ خورشید و مرداب
و مرداب بود که نای افسوس
از گلوی چرکینش جاری
و در سرسرای اصالت بود که
موسیقی آب
در رگهای سبز سپیدار جاری بود
در همان حوالی بود که تو را
سوار اسب اصالت دیدم.
رضا نظامی سریدار
۱۱ شهریورماه ۱۳۷۷
*با الهام از نوشتۀ حسین مسرّت با عنوان: بربال خاطرات
کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:18