افکار میبدی*

ساخت وبلاگ

تصّوف و عرفان میبدی

حسین مسرّت

      دوران زندگی میبدی که برابر با سده های پنجم و ششم قمری است ، دورۀ رونق و رواج تصوّف بین اهل تسنن می دانند . از عمده دلیل های این گرایش ، وجود درگیری های مذهبی ، ظاهر پرستی و جاه طلبی برخی رهبران دینی و وابستگی آنان به دربار شاهان ستمگر و عدم توجّه به احکام دینی می دانند . که موجب شده بود که دانشمندان پاک و وارسته که در اندیشۀ مال اندوزی و توجّه به دنیا و زرق و برق آن نبودند ، جذب مکتب های تصوّف شوند . ( 1 )

    یکی از این عارفان ، سالکان و عالمان دینی ، رشیدالدّین میبدی بود که به پیروی از خواجه عبدالله انصاری گام زد و چون او به دین و معتقدات دینی و جهان پیرامون خود می نگریست . هرچند خواجه مکتب خاصّی نداشت . امّا از افکار او پیروی می کرد . زیرا خواجه به اخلاص ، بندگی ، پاکی نیّت و پاکیزگی روح و روان اهمیّت می داد . ( 2)

     از اینرو میبدی در نوبت سوم تفسیر خود به رمز و رازهای عارفان و اشاره های صوفیان و سالکان پاکباز پرداخته و از عارفان معروفی چون : بویزید بسطامی ، سری سقطی ، جنید بغدادی ، ابوبکر دقّاق ، بویژه خواجه عبدالله انصاری با تجلیل و احترام یاد نموده و هرجا که شایسته بوده از داستان ها ، گفتارها ، رفتارها و کردارهای پاک آنان به نیکی یاد کرده است و حتّی آیات قرآن را با واژه ها و عبارات خاص صوفیان معنی کرده است .

    میبدی که تفسیر گزیدۀ انصاری را پیش رو داشته ، در نوبت سوم بیشتر از گفتارها و پندهای عرفانی آن تفسیر بهره برده است .

دین و عقیدۀ میبدی

 

     کتاب کشف الاسرار گواهی می دهد که میبدی از نظر دینی و اعتقادی اهل سنّت ( تسنّن ) است و چنانکه همگان می دانند ، پیروان اهل تسنّن از نظر فقهی به چهار گروه عمده تقسیم می شوند : 1-حنفی 2-مالکی 3-حنبلی 4- شافعی .

     میبدی بنا بر گفتارها و سخنانی که در کشف الاسرار از او دیده می شود ، از پیروان سخت کوش گروه شافعی است ؛ گروهی که گوش به دستورها و نظریه های فقهی محمّد بن ادریس شافعی ( درگذشتۀ 204 ق ) دارند و در فروع دین از او پیروی می کنند . هرچند میبدی در کتاب خود به نقل سخنان پیشوایان دیگر گروه ها مانند : مالک بن انس ، احمد بن حنبل و ابوحنیفه می پردازد ، امّا در بیشتر جای ها نظر شافعی را برتر و والاتر می داند و با دلیل و برهان هم آن را نقل می کند . ( 3 )

    شافعی ها در بین دیگر گروه های تسنّن ، تمایل بیشتری به اهل بیت ( ع ) دارند ، زیرا ، محمّد بن ادریس شافعی ، دوستدار علی ( ع ) و خاندانش بوده است و گفتارهایی از دوستی او نقل می کنند . میبدی هم از دیاری برخاسته که بنا به گفتۀ ابن بطوطه و حمدالله مستوفی در کتاب های معروف خود « سفرنامۀ ابن بطوطه » و « نزهة القلوب » تا سدۀ هشتم به همراه چند جای دیگر از عمده شهرهای شافعی مذهب ایران بوده است ؛ و این نکته را نیز نویسندۀ تبصرة العوام در کتاب خود آورده که گروهی شافعی ، خود به شش گروه دیگر تقسیم می شوند که گروه نخست شافعی های مشبّهی هستند . ایشان در تشبیه غلو می کنند ، مثل اهل همدان ، اصفهان ، یزد ، هرات و غیره . ( 4 )

    به واقع بنابر نظر میبدی : « اسلام و ایمان گاه ، دو نام برای یک حقیقت ، یعنی دین حنیفند که جامع اعمال ظاهر و باطن است ، امّا وقتی به طور مفرد استعمال می شوند ، اسلام جنبۀ دنیوی یافته ، در ارتباط با جامعۀ اسلامی مطرح می گردد و ایمان جنبۀ قلبی و در ارتباط با خالق مطرح می گردد . به همین لحاظ اسلام را فایدۀ دنیوی و ایمان را فایدۀ اخروی خواهد بود . مسلمین در اسلام یکسان ، ولی مؤمنین در ایمان دارای درجات متفاوت می باشند » ( 5) 

      میبدی توضیح خوبی دربارۀ تفاوت اسلام و ایمان آورده است : « اسلام آن است که خلق از تو بیند و ایمان آن است که خالق از تو شناسد . اسلام با خلق است و ایمان با خالق ، اسلام شریعت است و ایمان حقیقت . اسلام پوست و ایمان مغز ، اسلام سود است و ایمان ... مایه » ( 6 )

اصول فکری و مبانی عقیدۀ میبدی

     پیروان آیین تسنّن ، از نظر اصول فکری به گروه های گوناگونی تقسیم شده اند که مهمترین آن ها عبارتند از :

1-اصحاب حدیث که در اصول و فروغ به ظواهر پایبند هستند و برهان عقلی را نمی پذیرند . آن ها حدیث ، اخبار و روایاتی را که از صحابه و تابعین حضرت رسول ( ص ) نقل شده ، پایۀ فکری و دیدگاه خود قرار می دهند . چه با عقل سازگار باشد و چه نباشد . از اینرو فلسفه و کلام در نظر آنان باطل است و از تأویل ( تعبیر ) و توجیه آیات دوری می جویند . ( 7 )

2-معتزله

3-اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعری هستند . آنان خود را پیروان اهل حدیث می دانند . از اینرو برخی معتقدند که دیدگاه آن ها با اهل حدیث تفاوت دارد و گروه دیگری هستند . ( 8) امّا دکتر رکنی می نویسد : از اوایل سدۀ چهارم ، اصحاب حدیث را ، به نام « اشعری » می خوانند . ( 9 )

      میبدی بنابر مندرجات کشف الاسرار پیرو اصحاب حدیث است و به معنای ظاهری آیات و احادیث توجّه دارد . در همه جا فلسفه و کلام را رد می کند و آن را زاییدۀ شیطان می داند ، اصل دین را کتاب ، سنّت و اجماع معرفی می کند . نه تنها معتزله را نمی پذیرد ، بلکه نظریّات اشعریان را هم رد می کند . و حق را در همه جا با اصحاب حدیث می داند . ( 10 ) امّا دانش پژوه و فاضل یزدی او را در اصول ، پیرو اشعری می دانند . ( 11 )

بنابر عقیدۀ یکی از صاحب نظران : « میبدی ضمن تفسیر آیات قرآن کریم بر مشرب عرفا ، به مسائل کلامی نیز نظر داشته است و به نحو احسن از عهدۀ این امر برآمده ،چون هر مفسّری که بخواهد از لغزش و خطا بد دور باشد ، ناگزیر است که در پانزده علم از علوم اسلامی مهارت داشته باشد که یکی از آن ها ، علم اصول دین یا علم کلام است . تا در تفسیر آیات مربوط به ذات و صفات و افعال الهی و آیات مربوط به عدل و نبوّت و امامت و معاد و غیره بتواند از عهده برآید .» ( 12 )

   وی در عین حال که میبدی را پایبند به اصول و عقاید خود می داند ، می نویسد :

از افراط و تعصّب به دور بوده و این نکته بنا بر ایراداتی که به گروه های مختلف دینی می گیرد ، پیداست . ( 13 ) از سوی دیگر میبدی با پرداختن به مباحث عرفانی در نوبت سوم ، جای را برای ورود همۀ گروه های مذهبی بازگذاشته و صرفاً به یک گروه بسنده نکرده است . ( 14)

دفاع از باورهای خود

    میبدی با آنکه لطایف عرفانی اسلام را دریافته و به وارستگی و آزادگی رسیده است ، امّا در باورهای خود سخت استوار و پایداراست و به مانند دیگر پیروان اهل حدیث و بحث از عقاید خود دفاع می کند و برپایۀ دلیل و برهان به نبرد تند با دیگر فرقه های اسلامی می پردازد . ( 15 ) در عین حال برخورد او با حضرت علی ، بسیار واقع بینانه است . ( 16 )

بزرگداشت صحابه

    از آنجا که میبدی پیرو اصحاب حدیث و اهل سنّت است ، تمامی اصحاب پیامبر (ص ) بویژه خلفای چهارگانۀ اهل تسنّن را گرامی می دارد و می نویسد که پس از پیامبران ، بهترین و گزیده ترین افراد گیتی ، صحابه هستند . از اینرو به نقل سخنان آنان می پردازد . ( 17 )

 

گرایش های شیعی میبدی

 

    چنانکه آمد ، تفسیر کشف الاسرار در شمار تفاسیر اهل سنّت قرار دارد ، و میبدی با اینکه از باورمندان مذهب تسنّن و از شیفتگان خلیفه های چهارگانه است و بی اندازه آنان را می ستاید و در حق آنان احادیث و روایات فراوانی که گاه بی سند و مدرک است ، می آورد . با این همه نهایت فروتن و خاکساری و ارادت خود را به خاندان اهل بیت ( ع ) و امامان معصوم شیعه نشان داده و آنانا را با القاب و نام های محترمانه یاد می کنند . آن هم در عصری که عنان قلم در دست ستیهندگان به خاندان اهل بیت ( ع ) و دوستداران خاندان رسالت بوده و با بدترین گونه ای آنان را آزار و اذیّت کرده و به گوشه ای رانده بودند . ( 18 )

   میبدی در ضمن تفسیر آیات ، اخبار ، روایات و احادیثی را در فضیلت اهل بیت ( ع ) می آورد که نشان از اخلاص ، ارادت و صداقت او در حقّ امامان معصوم ( ع ) است. بی کینه و بغض که مرسوم برخی از علمای آن زمان است . وی به ذکر روایاتی در ستایش حضرت علی ( ع ) به نقل از پیامبر اکرم می پردازد که گویای صداقت دانشمندانی است که از گنجینۀ سرشار دانش الهی سرشار و بارور شده و به پیروی از پیامبر ، از حقیقت تفسیر و تشریح قرآن کریم آگاه بودند . ( 19)

    از این رو می توان نتیجه گرفت که اهل بیت ( ع ) در دیدگاه میبدی جایگاه والا و ارجمندی دارند . و این خلاف رویۀ برخی دانشمندان اهل سنّت است که نه تنها فضایل آنان را بر نمی شمارند . بلکه از ذکر روایات آنان نیز خودداری می کنند . هرچند برخی از این احادیث و روایات مورد گواهی دانشمندان شیعه نیست  و  درستی آن محل  از گمان است . با این وجود همین مقدار هم دلیل بر برتری میبدی و تفسیر او بر دیگر مفسّران و تفاسیر اهل سنّت است . ( 20 ) به گونه ای که لطایف و دقایقی را که میبدی نقل می کند ، او را در چهرۀ یک شیعۀ علوی راستین مجسّم می سازد . ( 21 ) چنانکه همگان می دانند ، اهل بیت در نزد اهل شیعه ، به دو گروه خاص یا عام اطلاق می شود

 که گروه خاص عبارتند از : پنج تن بزرگوار به نام : محمّد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین و گروه عام شامل حضرت فاطمه (س ) و دوازده امام معصوم ( ع ) است . ( 22 )

     امّا گروهی این سخنان را نپذیرفته و می گویند : ذکر برخی از فضیلت های امیر مؤمنان ( ع ) به ننقل از دیگران و پاره ای از روایات بی سند و مدرک از امامان معصوم ، دلیلی بر گرایش میبدی به تشیّع و نشانۀ پیروی او از حضرت علی و فرزندان او نیست ، زیرا فضایل حضرت علی ( ع ) به دلیل فراوانی و شهرت نزد همۀ فرقه های اسلامی بویژه شافعی  زبانزد است ، و در کتاب های آنان آمده است . ( 23 )

    در جای دیگر آمده است : شاید آنچه باعث گردیده که برخی میبدی را علاقمند به تشیّع بدانند ، وجود احادیث به نقل از امامان شیعه است ، در حالی که این کار بدون انگیزه بوده و ناشی از باورهای شافعی ها به اهل بیت بوده ، دلیل دیگر همزمانی با زمان نزدیکی مذاهب شیعه و سنّی در سدۀ پنجم و ششم قمری است که بیش از هرزمان دیگر ، باهم وحدت داشتند ، زیرا هم در تفسیرهای معروف اهل شیعه به نام مجمع البیان و روض الجنان اثر طبرسی و رازی احادیث اهل سنّت دیده می شود و هم در تفسیرهای معروف تسنّن مانند : الکشّاف و مفاتیح الغیب احادیث شیعه دیده می شود . بدون آنکه گرایشی به مذهب یکدیگر داشته باشند . ( 24 )

    گروهی از پژوهشگران ، دستاورد بررسی خود را از دیدگاه میبدی نسبت به امامان شیعه و باورهای شیعیان چنین بیان کرده اند :

1-چهار آیه را در فضیلت اهل بیت ( حضرت علی ، فاطمه ، حسن و حسین  علیه السّلام ) داشته است .

2-هشت آیه را به حضرت علی ( ع ) پیوند داده است که سبب نزول چهار آیه ، عمل نیک آن حضرت بوده است .

3-در ذیل ده آیه به نقل سخن دیگران در شأن نزول آیات در فضیلت حضرت علی ( ع ) و تأویل آن به فاطمه ، حسن و حسین پرداخته است .

4-در توضیح آیۀ « انّ الله وملائکة یصلّون ... »(25) در بیان کیفیّت درود بر رسول خدا ، درود بر خاندان را هم آورده و روایاتی را آورده که بر آن گواهی می دهد .

5-حدود چهل و دوخبر از فضیلت حضرت علی ( ع ) ذکر کرده است که بیت مورد آن از پیامبر ( ص ) بوده و برخی از آن ها از حضرت علی و امام حسین گفته شده است .

6-شش روایت از پیامبر دربارۀ سفارش عترت و اهل بیت و محبّت آنان و نفرین بر توهین کنندگان به حرمت آنان نقل نموده است .

7-سه خبر در فضیلت حضرت فاطمه ( س ) ، یکی به نقل از پیامبر . در روایت در برتری و محبّت امام حسن و امام  حسین ، دوخبر دربارۀ علم امام حسین به قرآن و گریۀ آسمان بر شهادت وی و دو خبر از خداترسی امام سجّاد ( ع ) آمده است .

8-282 مورد از امامان معصوم و فاطمه زهرا ( س ) روایت نقل کرده است .

9-یک روایت از رسول خدا دربارۀ  وعدۀ ظهور حضرت مهدی ، و یک حدیث هم دربارۀ نام مهدی ( ع ) است .

10-با اینکه بسیاری جاها . بنابر نظر اهل تسنّن ، حضرت علی در رتبۀ چهارم قرار دارد. امّا هرجا به نام مولا علی رسیده ، نام ایشان و حضرت فاطمه را با احترام آورده است . ( 26)

****

نمونه هایی از ارادت میبدی

ایثار و بخشش حضرت علی ( ع )  ذیل تفسیر آیۀ شریفه « من ذالذی یقرض الله قرضاً حسناً »(27) حکایتی از حضرت علی ( ع ) دربارۀ بخشش او به مردی درویش آمده است . ( ج 1،ص 662 )

پرهیزگاری و بندگی و اخلاص

    میبدی در ذیل نمازی خانۀ امیرالمؤمنین به چنین اخلاصی اشاره دارد و می گوید : در آثار بیارند که علی علیه السّلام در بعضی از آن حرب های وی تیری به وی رسید ، چنانکه پیکان اندر استخوان وی بماند ، جهاد بسیار کردند ، جدا نشده گفتند : « تا گوشت و پوست بر ندارند ، این پیکان جدا نشود . بزرگان و فرزندان وی گفتند : اگر چنین است صبر باید کرد تا در نماز شود که ما وی را اندر ورد نمازچنان همی بینم که گویی وی را از این جهان خبر نیست . صبر کردند تا از فرایض و سنن فارغ شده و به نوافل و فضایل نماز ابتدا کرد . مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و پیکان بیرون گرفت و علی اندر نماز بر حال خود بود . چون سلام نماز باز داد ، گفت : درد من آسان تر است .

گفتند چنین حالی بر تو رفت و تو را خبر نبود ؟ گفت : اندر آن ساعت که من به مناجات الله باشم ، اگر جهان زیرو زبر شود یا تیغ و سنان در من زنند ، از لذّت مناجات الله از درد تن خبر نبود . » ( ج 1 / 180 – 179 )

    میبدی در جای دیگر دربارۀ اخلاص و صدق امام معصوم به ذکر این روایت از امام حسین ( ع ) می پردازد که خواندنی است :

« حسین بن علی را علیه السّلام گفتند : بوذر می گوید : من درویشی بر توانگری اختیار کرده ام ، بیماری بر تندرستی برگزیده ام . حسین ( ع ) گفت : رحمت خدا بر بوذر باد او را چه جای اختیار است ؟ و بنده را خود با اختیار چه کرده است ؟ پیروز آن کس است که اختیار و مراد خود ، فدای اختیار و مراد حق کند . ( ج 1 / 321 – 320 )

پ-مقام شامخ علی ( ع )

میبدی در این تفسیر به غیر از احادیث و اخباری که در شأن والای حضرت علی ( ع ) می آورد ، در توضیح حدیث معتبر و شریف « انا مدینة العلم و علیّ بابها » به دفعات به آن اشاره نموده و در توصیف مقام ارزندۀ علمی خاندان رسالت می نویسد : « و بر وفق این معنی خبر ، خبر درست است از علی مرتضی ( ع ) گفت : هرچه از رسول خدا ( ص ) بشنودمی ، الله مرا بدان منفعت دادی . یقین علم و صلاح عمل از آن بدانستمی و اگر خبری من نشنوده بودمی ، و کسی مرا روایت کردی ، آن کس را سوگند دادمی . چون سوگند یاد کردی بروی اعتماد رفتی . » ( ج 3 / 51 )

  نیز میبدی در ماجرای مباهله اشارتی خوب به خاندان پیامبر دارد . همو در تفسیر آیۀ « انّما ولیکم الله و رسوله ُ ... »(28) دربارۀ بخشیدن انگشتری گران قیمت حضرت علی ( ع ) به درویش حکایت دارد و پس از آن به ذکر این آیت از زبان رسول در حقّ حضرت علی ( ع ) اشاره دارد . « و یؤتون الزکوة و هم راکعون »(29) ( ج 3 / 598 ) .

    میبدی در تفسیر کلام خدا ، به ذکر حدیث هایی از امام علی ( ع ) و خاندان پاک وی تا حضرت امام رضا ( ع ) می پردازد .

    وی در نوبت سوم به نقل گفته های مفسّران پیشین و اخبار امامان شیعه می پردازد که بسیاری از احادیث و روایات خوب و معتبر در آن دیده می شود که نشان از آگاهی خوب او به اخبار و چیرگی او در علم حدیث می دهد . ( 30 ) در میان انبوه این روایات ، آنچه در راستای باور شیعیان خوش می نشیند ، آنجاست که از برتری های امیر مؤمنان از زبان پیامبر گرامی و دیگر مفسّران و محدّثان و مورّخان می پردازد . یا اخباری در دست را که از امامان شیعه نقل می کند . ( 31 )

   در اینجا به بیان برخی روایات و احادیث به عنوان نمونه بسنده می شود :

« أنا مدینة العلم و علیّ بابها » ( ج 1 / 209 ) « من کنتُ مولاه فعلیُّ مولاه » ( ج 3 / 150 و 149 )

« علیّ مرتضی ، آن هزبر(32) درگاه رسالت و داماد حضرت نبوّت ، هرگاه که به دنیا برگشتی ، دامن دیانت خویش فراهم گرفتن ، ترسان ترسان گفتی : عُزّی مغیری یا دنیا فقد بتتّک ثلاثاً » ( یعنی ای دنیا ، جز مرا فریب مده که من از تو سخت گسستم و به سه بار طلاقت دادم . ( 33) گفتند: ای عجبا که روان شیر مردان عصر از بیم ذوالفقار تو همه آب گشت ، چنین از دنیا می ترسی ؟ گفتا : شما خبر ندارید که این دنیا درختی خارآور است ، دست هوی و حرص آن را برکنار جوی عمر تو نشانده ، اگر نه به احتراز روی ، خارآن در دامن عصمت تو افتد و پاره پاره کند ... ( ج 2 / 598 )

****

گویند که حسین بن علی ( ع ) با درویشان بنشستی : آن که گفتی : « انه لا یحبّ المستکبرین»(34) ( ج 5 / 369 )

گفته اند : چون حسین بن علی ( ع ) درویشی را دیدی گفتی : « تو را که خوانند و پسر که ای ؟ » ... درویش گفتی : من فلانم پسر فلان ، حسین ( ع ) گفتی : « نیک آمدی که از دیرباز من در طلب توام که در دفترپدر خویش دیده ام که پدرتو را چندین درم بر وی است . اکنون می خواهم تا ذمیّت پدر خود از حقّ تو فارغ گردانم » و بدین بهانه ، عطا به درویش دادی و منّت بر خود نهادی » ( ج 5 / 106 )

فضایل امیرالمؤمنین علی ( ع ) و خاندانش

« علی مرتضی ، ابن عمّ مصطفی ، شوهر خاتون قیامت فاطمۀ زهرا ، که خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر و بدر بود . چنانکه نبوّت به مصطفی ختم کردند ، خلافت خلفای راشدین به وی ختم کردند . خاتمت نبوّت و قائمت خلافت هر دو به هم از آدم به میراث همی آمد . عصراً بعد عصر تا به عهد دولت مصطفی ، خاتمت نبوّت به میراث مصطفی رسید و خاتمت خلافت به علی مرتضی رسید . رقیب عصمت و نبوّت بود . عنصر علم و حکمت بود . اخلاص و صدق و یقین و توکّل و تقوی و ورع ، سقار و دثار وی بود . حیدر کرّار بود . صاحب ذوالفقار بود ، سیّد مهاجر و انصار بود . ( ج 3 / 150 )

****

« و یطمعون الطعام علی حبّه »(35) ابن عبّاس گفت ؛ این آیت در شأن امیرالمؤمنین علی فرو آمد و خاندان وی وسبب آن بود که حسن و حسن علیهما السّلام ،  هردوبیمار شدند .

 رسول خدا به عیادت ایشان شد . با جمعی یاران ... ( ج 1 / 319 )

****

« رسول خدا علم اسلام به عملی داد و او را از پیش فرستاد . » ( ج 3 / 150 )

آمدن مهدی ( عج )

« می دانیم اخبار مربوط به قیام مصلحی در آخرالزّمان از خاندان پیامبر معظّم اسلام ، با ذکر مشخّصاتش و اینکه به دست او اسلام و عدالت جهانگیر می شود ، همه در کتاب های اهل سنّت آمده است » ( 36 ) میبدی نیز در توضیح آن آیات ، روایات زیر را بیان کرده است :

1-ذیل آیۀ « ولهم فی الدّنیا خزی » ( 37 ) « سدی گفت خزی ایشان در دنیا آن است که مهدی بیرون آید و قسطنطنیّه بگشاید : و جای ایشان خراب کند و قومی را بکشد و قومی را به بردگی ببرد و مهدی آن است که مصطفی ( ع ) گفت . » ( ج 1 / 325 )

 

پی نویس

1-رکنی یزدی ، مهدی : « برگزیدۀ کشف الاسرار و عدّة الابرار ، تهران : سمت ، چاپ ششم ، 1384 ، همان : 10 .

2-بنگرید :  بنیاد باقر العلوم  : « زندگی، آثار ، آرا و عقاید میبدی  » ، یادنامۀ ابوالفضل رشیدالدّین میبدی ، به کوشش : یدالله جلالی پندری ، یزد : انتشارات یزد ، 1378 ، ج 1  : 128 – 127 .

3-بنیاد باقر العلوم ، همان : 126 .

4- صفا ، ذبیح الله: تاریخ ادبیّات در ایران ، تهران : فردوس ، چاپ هشتم ، 1367،ج2  : 145 .

5-شیرزاد ، امیر : « ایمان و دیدگاه میبدی دربارۀ آن »، یادنامۀ ابوالفضل رشیدالدّین میبدی ، به کوشش : مهدی ملک ثابت ، یزد : شورای پژوهشی ادارۀ کلّ فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد ، 1379 ،  ج 2 : 48 .

6-میبدی ، رشیدالدّین ابوالفضل : تفسیر کشف الاسرار و عدّة الابرار ، به کوشش : علی اصغر حکمت ، تهران : امیر کبیر ، چاپ پنجم ، 1371 ، ج 9 : 266 .

7-بنیاد باقرالعلوم ، همان :129 .

8-همان جا .

9-رکنی یزدی ، مهدی : لطایفی از قرآن کریم ، مشهد : آستان قدس رضوی ، چاپ چهارم ، 1370  : 8 .

10-بنیاد باقرالعلوم ، همان جا .

11-دیباچۀ منوچهر دانش پژوه : برگزیده و شرح کشف الاسرار وعدّة الابرار ، تهران : فرزان روز ، 1376 : چهارده / یزدی مطلق ( فاضل ) ، محمود : « سیری در آراء کلامی میبدی » یادنامۀ میبدی ، همان ، ج2 : 286 .

12 – یزدی مطلق ، همان جا .

13-الهام بخش ، محمود : « حدیث خوبان » ویژه نامۀ کنگرۀ بزرگداشت ابوالفضل رشیدالدّین رشیدالدّین میبدی ، زیر نظر : کمیته انتشارات دبیرخانۀ کنگره ، 1374 :27.

14-رکنی  یزدی ، مهدی : جلوه های تشیّع در تفسیر کشف الاسرار ،یزد : یزد ، 1374 : 13 .

15-جلوه های تشیّع ، همان جا .

16-رکنی یزدی ، مهدی : لطایفی از قرآن : 9 .

17-شهرامی ، بیژن : « رشیدالدّین میبدی و اهل بیت عصمت و طهارت ( س ) » ، ویژه نامۀ کنگرۀ بزرگداشت میبدی ، همان : 62 .

18-رکنی یزدی ، مهدی : جلوه های تشیّع ، همان : 23 – 19 .

19-بنیاد باقر العلوم ، : « اهل بیت در تفسیر کشف الاسرار » یادنامۀ میبدی، ج1، : 84- 81 .

20-یزدی مطلق ، محمود ، همان : 286 .

21-بنیاد باقرالعلوم : « اهل بیت در تفسیر کشف الاسرار » یادنامۀ میبدی ، همان ، ج 1 : 98 – 79. نیز بنگرید مقالات همانند در یادنامۀ میبدی ج 1 و 2 .

22-بنیاد باقرالعلوم : « زندگی آثار ، آرا و عقاید میبدی » ، همان ، ج 1 : 125 – 124 .

23- فاکر میبدی ، محمّد : فرزانگان میبد ، قم : قدس ، 1381 : 50 – 49 .

24-سورۀ احزاب، آیۀ 56.

25-بنیاد باقرالعلوم : « زندگی ، آثار ... » همان : 84-80 .

26-سورۀ بقره، آیۀ 245.

27-سورۀ مائده، آیۀ 55.

28-سورۀ مائده، آیۀ 55.

29-رکنی یزدی ، مهدی : جلوه های تشیّع : 16 .

30- هژبر.

31- جلوه های تشیّع همان : 61 .

32-سورۀ نحل، آیۀ 23.

33-سورۀ انسان، آیۀ 8.

34- جلوه های تشیّع همان : 94 .

35- سورۀ بقره، آیۀ 114.

 

* پرده‌گشا، راز نما: حسین مسرّت، تهران: همشهری،1389: 82-68.

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 14:30