دامغان شهری نجیب و آرام

ساخت وبلاگ

 

حسین مسرت

کویر برهوت را که پشت سر می گذاری ، به گردنۀ پر پیچ و خم رستم می ر سی با تپّه ماهورهای مخملین راه راه ، آن گاه تویی و دشت دامغان دشتی که شهری شش هزار ساله و باستانی را در دل خود جای داده است . شهر پایتخت سلسلۀ اشکانی، شهر صد دروازه ، شهری اساطیری و باستانی که نام باستانی دارد . می گویند هوشنگ پیشدادی آن را یکسان نهاد وحتی نام کنونی آن هم نشانی از باستانی بودن ان دارد. به تعبیر برخی ، دامغان صورت دگرگون یافتۀ دارمغان یا سرزمین مغان است .  که لامعی گرگانی گفته :

گردد به هر یار در این فصل روزگار

آتش پرست خلق  چو در دامغان، مغان

در فروردین سال جاری به دعوت اعضای علمی و محلّی دانشنامۀ مشاهیر و مفاخر دامغان، هیئتی شامل این جانب ،آقای پیام شمس الدینی ( سر ویراستار دانشنامۀ مشاهیر استان یزد) و خانم حمیدۀ صفّاری مقدّم ( مسئول تحقیق و پژوهش دانشنامۀ دامغان ) به همراه همسرش که زحمت رانندگی با او بود، از یزد ،سفری دو روزه  به قصد بازدید از روند اجرایی طرح تدوین دانشنامه به این شهر تدارک دیده شده بود ، سفری که علی رغم راه طولانی و خسته کنندۀ آن، پربار و خاطره انگیز بود . من که برای دومین بار به این دیار ره می سپردم، بیش از پیش با ارزش های تاریخی و فرهنگی این شهر آشنا می شدم . اگر در سفر نخست ، تنها ره آوردش آشنایی با مشاهیر آن دیار همچون: منوچهر دامغانی ، محمّد بن عیسی دامغانی ، محمّد بن عبدالله طیفور ( معروف به ابوجعفر، معاصر ابن بابویه ) ، محمّد بن زبرقان الدامغانی ، بکیرین معروف الدامغانی ، قاضی ابوعبدالله (قاضی القضات بغداد) ، محمّد بن عبدالرّحمن بن الفرج ، (مذهّب و خوشنویس) ، ابوسعید بندار دامغانی ،( عالم نجوم )، سیّد شمس الدّین عبدالصمد دامغانی  و بازدید از مجموعۀ کتب خطّی و چاپی  حسینیّۀ ابوالفضل بود . در این سفر، فرصتی دست داد تا به همراه آقای عبدالله زاده، مدیر دفتر دانشنامه در دامغان ، نخست به دیدار مجموعه تاریخی چشمۀ علی برویم . جایی که تلفیقی از چند بنای صفوی و قاجاری با سرچشمه ای جوشان که نمادی از آیین های ناهید پرستی را از گذشته های دور در خود داشت . همراه با استخر پر از ماهی های سیاه و سفید است که سپیدارها و چنارهای سرفرازی بر آن را سایه افکنده بودند و به آن در زیبایی دو چندانی می دادند و آبی زلال که نعمت را بر سراسر روستاهای شمالی دامغان و حتّی شهر دامغان جاری می کرد . در آن روان بود ؟ در آن  جا آدمی هوس می کرد بی اختیار جامه از تن به در اورده  و خود را به زلال آب چشمه ساران بسپارد تا شاید از برکت آن، پاک و بی آلایش گردد . انبوه نخ های بسته شده بر ریشه و تنۀ درختان ، نشان از اعتقاد پاک مردمان آن روستا به این چشمه می داد .

در سراسر روستاهای منطقۀ شمالی دامغان، انبوه درختان سرسبزی دیده می شود که سرانجام به جنگل گلستان می پیوندد. در یک گوشۀ این دیار زرخیز، بادام و گردو و در گوشۀ دیگر پسته و کتیرا و روناس به عمل می آید. در آن صبح دلنشین.صبحانه ای دلنشین را در کنار محیط باصفای آن که صدای قورباغه ها ، تنها آهنگ صبحگاهی این مکان بود ، صرف کردیم. آن گاه  راهی شهر شده و به دیدار بناهای تاریخی شهر رفتیم . سری به سه شاهکار بناهای سلجوقی که غریبانه در کنار هم قرار گرفته اند زدیم  که نام هایی چون: امامزاده جعفر ، امامزاده سیّد محمّد و چهل دختران را برخود دارند ، روشن نیست که نام امامزاده را از چه هنگام بر این دو بنا نهاده اند . خطوط کوفی بنایی که دور تا دور این سه بنا نقش بسته و استحکامی که این بناها در درازنای تاریخ و از گذر روزگاران و گزند باد و بارش باران داشته اند، در خور توجّه است . افسوس که دیوار درونی امامزاده جعفر را با گچ اندود کرده اند  و روشن نیست که چه بر سر کتیبه ها و یا نقاشی ها و یا کاربندی های آن رفته است. یک بنای تیموری هم چسبیده به امامزاده جعفر قرار داشت. معلوم نیست بر طبق چه مصلحتی این بناها ، حیاط مدرسۀ مجاور شده اند .

گویا میراث فرهنگی در این شهر غریب است  و زور متولّیّان امامزاده بیشتر بوده که توانسته اند بر دیوار چنین بنای فاخری هم گچ بکشند و هم بر بدنه اش مرمر نصب کنند و آن را از ارزش بیاندازند. سارقان آثار تاریخی هم فضایی به گستردگی ایران را در اختیار دارند که توانسته اند کتیبۀ بالای چهل دختران ( ساخت 446 ق ) و سنگ سیاه تاریخی آن را از امامزاده جعفر بربایند و به یغماگران آثار تاریخی بفروشند.

سپس راهی کهن ترین اثر تاریخی این دیار و یعنی تاریخانه[1] یا چهل ستون و به اعتباری دومین بنای اسلامی ایران شدیم . بنایی که از تلفیق آتشکده ای کهن با جلوه های معماری ساسانی آن با مساجد اسلامی صدر اسلام با جلوه های سامانی آن شکل گرفته بود . افسوس که رواق های آن از گزند باران در امان نبوده است و اگر بر آن سایبانی نیاندازند ، بیش از این آسیب خواهد دید . دسته ای از دختران دانش آموز به ترسیم این بنا بر روی دستک های خود مشغول بودند . و شگفت زده از اینکه این غریبه ها برای چه محو این اثر گشته اند . مناره ای در فاصله صد متری این بنای ارجمند به ارتفاع 26 متر از دورۀ زیاری و از یادگارهای ابوحرب بختیار، حاکم دامغان دیده می شد که  تاریخ 417 ق را بر خود داشت .

گروه ما که هنوز سیراب از دیار این چند بنا نشده بود ، راهی به پیر علمدار جست که شاید از بزرگان صوفیه بوده است . این بنا هم که از محمد زیاری بر جای مانده بود با کتیبه ای کوفی و نقوش برجستۀ آجری ، از ساخته های ابوحرب  بختیاری در سال 417 ق است .

کمی این سوتر مسجد جامع کهن شهر بود ، هر چند منار فرو افتادۀ سلجوقی آن را که 27 متر ارتفاع داشت دیدیم که بلندگویی بی تناسب بر فراز آن خودنمایی می کرد امّا محروم از دیدن این مسجد 900 ساله که در سال  500 ق به امر یکی از فرمانروایان آل باوند ساخته شده ماندیم . همچنانکه که محروم از دیدار درون بناهای علمدار و چهل دختران شدیم .

اینکه چرا مسئولی برای گشودن این بناها به روی  مشتاقان وجود نداشت ، روشن نبود . گفته می شود همان بلیط فروش تاریخانه کلید دار مسجد جامع و پیر علمدار است .بی گزاف دامغان به اندازۀ تمامی ایران کهن ، بناهای عهد زیاری و سلجوقی و به عبارتی سده های 5 و 6 قمری دارد . جایی که شهر تاریخی و باستانی یزد تنها بقعۀ دوازده امام را دارد و گلپایگان، مسجد جامع و مناره  .شهر حداقل هفت بنای تاریخی دیده می شود که یکی از دیگری فاخرتر و ارجمندتر . ( برج طغرل ، پیر علمدار ، مسجد جامع ، منارۀ تاریخانه ، چهل دختران ، امامزاده جعفر و امامزاده سیّد محمّد).

روبروی مسجد جامع ، مدرسۀ علمیّۀ حاج فتحعلی بیک قاجار ( معروف به پامنار ) از بناهای دورۀ صفوی در زیر ساباطی که با گچ اندود شده است، دیده می شود. مدرسه ای که جز کتیبۀ گچی سردر که تارخ 1118ق را دارد،و چند اتاق جلویی و راهرو هیچ نشان از گذشتۀ تاریخی خود ندارد. گفته می شود این مدرسه به دستور فتحعلی خان قاجار، جدّ آغا محمد خان ساخته شده برخی از کتیبه های سر در یا به زیر گچ و یا از بین رفته اند . بی گمان دری کهن با کوبه هایی که نمونه های آن را در تاریخانه و مسجد جامع دیدیم داشته است . گفته می شود ، یکی دو مدرسۀ دیگر کهن این شهر هم دچار این آسیب و مشمول بازسازی گشته است . امّا مدرسۀ موسوی دست نخورده باقی مانده است .

 

فرصتی دست  نداد تا به دیدار گنبد عبدالمعالی و گنبد عبدالعالی و برج طغرل در مهماندوست و تپّه های تاریخی قورشه ( ؟ ) برویم . و گرنه همچنان بر حیرتمان می افزود . امّا توانستیم به دیدار بکیر بن اعین برویم .

سری به بازار کهن این شهر زدیم که تلفیقی از فروشندگان رشتی و دامغانی را در خود داشت . بوی گیاهان دارویی و گل گاوزبان این شهر که معروف است فضای بازار را پراکنده بود ، نشان از قالی دامغان گرفتیم . گفتند پنج سال است که دیگر بافته نمی شود . پسته های دامغان که به مراتب خوش طعم تر و مقوّی تر از پسته های بازارپسند رفسنجان است ، همه جا برویمان لبخند و تا اندازه ای چشمک می زد ، آخر هم به دست مبارک خود چند کیلویی را جهت تحفه به اعضای یزدی گروه که عبارت از آقای شمس الدّینی و خانم صفّاری بودند، دادیم . مقداری هم کشک خوش طعم دامغان را خریدیم . با صابون های سفید اسفنجی و نان های شیرمال . گویا این شهر صنایع دستی ندارد ، یا ما خبر نداریم یا این شهر نشان ندارد . یک نوع سبزی کوهی به نام برشو دیدم که خیلی از آن تعریف می کردند .

همچنان همه شهرها که بر خود فرض می دانستم از بستنی آن بخورم، این توفیق در این دیار هم نصیبم شد . چون می دانستم این دیار هزار پیشه ، دامداری های خوبی هم دارد . امّا متعجّبم که چرا بهای فرآورده های لبنی آن از دیگر شهرها گرانتر است .

مسئولان شهر با پیگیری های خود موفّق به بنیان چندین دانشکده و دانشگاه در این شهر شده اند . دانشکدۀ بهداشت . دانشکدۀ علمی کاربردی دامداری ، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور ، مرکز تربیّت معلّم و ...

شهر دامغان را شهری نجیب و آرام یافتم ، با مردمانی مهربان و خوشرو که زندگی ساکت و آرامی را در کنار هم دارند . مردم شهر، درهم و برافروخته نیستند و چون می فهمند که غریبه هستی و مهمان ، مهربانی شان دو چندان می شود. خیابان ها به زیبایی در دل شهر روان هستند و آب چشمه علی که به میدان چهار شیر می رسد به شهر  جلوه ای دو چندان داده است و شهری تمیز را در چشم ساکنان آن نشانده است . شهری که آدمی دوست دارد برخلاف بسیاری از شهرهای ایران سال ها در آن زندگی کنند . ترافیک آن علی رغم شلوغی، آرام و بی برخورد است .

دیدن تکیه های بزرگ سیّدالشّهداء و ابوالفضل با شکل خاصّ آن که در کمتر جای ایران دیدم؛ نشان از اعتقاد پاک مردمان این دیار داشت، بویژه تکیّۀ ابوالفضل که به همّت مسئولان آن هم به نمادی پویا تبدیل شده و هم کتابخانه ای عظلیم را در خود جای داده است  که به غیر از فعّالیّت های مذهبی به امور فرهنگی و زیربنایی هم توجّهی در خور دارند .

(اردی بهشت 1383)


1-تاریخانه به ترکی یعنی خانۀ خدا.

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1398 ساعت: 3:11