حسین مسرّتاردشیر خاضع، حیدرآباد دکن: کتابفروشی خاضع، 1341 ش، وزیری، دو دفتر ، بر رویهم بیست + 866 + 7 ص.این تذکره دربردارندۀ زندگینامه و سرودۀ سخنوران کهن و معاصر یزد و نائین و جندق است. دفتر نخست از 721 نفر سخنور کهن یاد میکند که از آگهی یزدی آغازشده و به یغمای جندقی پایان میپذیرد. دفتر دویم از دکتر محمود افشار یزدی آغازشده و به یاسایی یزدی پایان مییابد. نیز یادی از 131 سخنور معاصر میکند که این تعداد با سینفری که در بخش پیوستها از آنان نام میبرد، بر رویهم زندگی، اثر و سرودههای 432 نفر سخنور در آن شناساییشده است.ویژگـی برجستـۀ این تـذکره، فـراوانی سخنوران آن است که برخی بر آن خـرده گرفتهاند؛ ولی نوشتۀ میر عظمتالله در «سفینۀ بیخبر» شاید بتواند پاسخگوی کار خاضع باشد، او میگوید: «در این مجموعه، بعضی شعرایی هستند که ده بیت شعر بیشتر نگفتهاند و حتّی بعضی کسانی هم هستند که جز یک بیت، دیگر نگفتهاند، ولی:به یک بیت، دعوی مسلّم بوداگر مصرعش، مصرعی هم بود».[1]دیگر ویژگی این تذکره که تاکنون در هیچیک از تذکرههای یزد و تااندازهای ایران، به چشم نمیخورد، پرداختن به سخنوران زردشتی است و دستکم از 20 سخنور زردشتی یزدی یادشده است.چون کتاب در هندوستان چاپشده و حروفچینان آن با زبان فارسی آشنایی نداشتهاند، نادرستیهای چاپی فراوانی در آن به چشم میخورد. خاضع در این تذکره از 46 کتاب سود جسته است و خود، منبعِ کتابِ فهرست مشاهیر ایران، نوشتۀ ابوالفتح حکیمیان، چاپ دانشگاه ملّی بوده است.اردشیر، پور خدارحم مرزبان «خاضع» از سخنوران زردشتی یزدی مقیم هند بوده که با پشتکار و تلاش وی بسیاری از کتابهای فارسی در هند چاپ شد، از او بهجز این تذکره، دیوان، خاطرات، رباعیّات، یزدگردنامۀ من, ...ادامه مطلب
حسین مسرّت پس از آن محمّدعلى مدرّس« شهلاى يزدى» (زنده 1282 ق) در «تذكرۀ شبستان» (تأليف 1274 تا 1277 ق) به روشن نورى اشاره مىكند و با اينكه مىنويسد: «حقير مكرّر از فيض صحبتش بهرهور گرديده و اشعار فصاحت آثارش را شنيده».(16) امّا نيك پيداست كه شرح و اشعار مندرج در تذكرۀ شبستان از آغاز تا پايان تماماً از روى تذكرۀ ميكده نوشته شده است، امّا شهلاى يزدى شرح حال روشن را با نثرى ديگر كه حاكى از دلبستگى و حسن معاشرت با روشن است به نگارش درآورده است. احمد ديوانبيگى شيرازى (1310-1241 ق) در تذكرۀ خود «حديقه الشّعرا» با نگرشى بر تذكرۀ ميكده، چنانكه خود نيز معترف است و اشعار روشن را از تذكرۀ ميكده نقل كرده است، به آوردن شرح حال و اشعار روشن نورى مىپردازد. شرح حال مختصر اختلافى با ميكده دارد:»روشن نورى از جمله مستوفيان و سلسلۀ آن ها از معارفند. وزرا و مستوفيان معتبر داشتهاند. چنانچه ميرزا [اسماعيل؟] عمّش چندى وزارت طهران و مدّتى وزارت يزد و جاهاى ديگر كرده و خودش در حكومت خانلر ميرزاى احتشامالدّوله به يزد كه در حدود سنوات هزارودويستوپنجاه دو سه بوده به استيفاى يزد مشغول و بعد از آن را اطّلاعى از حالش ندارم.»(17) در ديوان عجيب مازندرانى(18) غزلى از روشن، مخمّس كرده عطايى(19) به چشم مىخورد كه متأسّفانه دو سه برگ آخر نسخه پاره شده است. از اينرو به ناچار مقطع آن غزل را كه تا اندازهاى قابل رؤيت و خواندن بود، آورده مىشود: ... اين غزل «عطايى» شد عذرخواه «روشن«بر دسته گُلت بست برگ گياه روشن كتان چه تاب آرد با تاب ماه روشنامروز بايدت خواست عذر گناه روشن فردا نخواهدت بود ياراى دم كشيدن آخرين جايى كه شرحى از روشن در آن ديده مىشود، كتاب «آينۀ دانشوران» تأليف عليرضا ريحان يزدى , ...ادامه مطلب
حسین مسرّتمدرّس دانشگاه میبدhmasarrat@ yahoo.com چکیدهدر دورۀ قاجار هر فرمانروایی که به ولایتی گمارده می شد ، همراه خود گروهی نظامی ، اداری، مستوفی، مالیات چی، دبیر ،کاتب و خدم و حشم هم می برد که برخی از این همراهان ، سخنور یا شاعر بودند. یکی از اینان ميرزا هدايتاللَّه متخلّص به «روشن نورى» است که در تذکره های عصری به غیر از میکده (و به نقل از آن، حدیقه الشعرا) و حتی تذکره های سخنوران مازندران نامش نیست. از این رو نگارنده را بر آن داشت که به روشنگری در زندگی وی بپردازد.کلید واژهشاعران دورۀ قاجار/ تذکرۀ میکده/ روشن نوری/ یزد / نور ميرزا هدايتاللَّه متخلّص به «روشن نورى» از مستوفيانى است كه همراه سيفالدّوله ميرزا(1) فرزند عليشاه ظلّالسّلطان(2) به يزد آمد.(3) آن طور كه «عبدالوهّاب طراز يزدى»(4) در ديوانش آورده، گويا بسيارى از كارگزاران و چاكران و مأمورين دولتى از اهالى نور و سارى را به يزد آورده و بر مردم ستم مىكردند تا بدان حد كه شاعر از دست ايشان به تنگ آمده و در قطعهاى با اين عنوان آنان را مورد نكوهش قرار داد: در مذمّت مازندرانيّان نوريّه هنگامى كه جمعى كثير از آنها در يزد بودند(5) اى دريغا از نفاقِ دَهر دو رنگوى فغان از جفاى چرخِ كبود يزد كز بس بلند ايوانىكَنگر باره بر فلك مىسود از هجومِ خَسانِ سارى و نورگشته مصداقِ شهر عاد و ثمود ظلم بر شاه باشد ار گويم:ظلم بر يزد و يزديان فرمود هم ز شهزاده كس نديده ستمبلكه درياى رحمتى است ودود هم شكايت نمىكنم ز وزيربلكه از عدل او جهان آسود هم نخوردهست مالِ كس لشكربلكه شب از گرسنگى نَغَنود اين عجب بين كه با چنين اوضاعجان مردم ز ظلم و كين فرسود جمع ديوان ز صدهزار گذشتخود عدد چيست، بلكه نامعدود با همه آن عدالتِ عُمّالهيچ دانى , ...ادامه مطلب
حسین مسرّت راقم كرمانى قطعۀ فوق را به استقبال از اين قطعۀ سعدى كه قافيهاى همسان با شعر راقم است، سروده است:»دوش مرغى به صبح مىناليدعقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش يكى از دوستان مخلص رامگر آواز من رسيد به گوش گفت: باور نداشتم كه تو رابانگ مرغى چنين كند مدهوش گفتم: اين شرط آدميّت نيستمرغ تسبيح خوان و من خاموش»(28) اين قطعه يك بار در گلستان سعدى (ص 84) و بار ديگر در مواعظ سعدى آمده است (ص 830).× × × كتابشناسى راقم کرمانی آينۀ دانشوران، ویرایش دوم: 113 ، ویرایش سوم: 539 / تذكرۀ ميكده: 146-147، 307- 308 ؛ ویرایش دوم، یزد: بنیاد ریحانه الرّسول و اندیشمندان یزد،1381: 374-375 و 585-595 / جامع جعفرى: 488-489 / حديقه الشعرا، ج1: 652-653 / فرهنگ سخنوران، ویرایش اوّل: 222 ، ویرایش دوم: 365 / كرمانشناسى، ج1: 115. پی نویس :(1) در اين باره بنگريد: تاريخ تذكرههاى فارسى: احمد گلچين معانى و تذكرهنويسى فارسى در هند و پاكستان: عليرضا نقوى.(2) عبدالرّحيم خان، پسر محمّدتقىخان يزدى (خان بزرگ) است. وى حاكم بافق بود كه پس از سال 1219 ق بعد از برادرش زينالعابدين خان به حكومت يزد رسيد. وى بانى رحيمآباد از آبادي هاى شمال يزد است كه نيمى از آن را وقف همگان كرده است (افشار،ج 2: 62-63). و نیز بانى آثار چندى چون باغ عبدالرّحيم خان، مدرسۀ عبدالرّحيم خان (مدرسۀ نو) در بازار خان (همان،ج 2: 609)، بخشى از بناى دارالحكومه يزد (همان: 697) و قنات هاى بسيارى است كه آيتى يزدى در شمار آن را ده قنات و دو چشمه مىداند. (آیتی: 377-378). حاجى عبدالرّحيم خان كه دومين فرزند از 24 فرزند محمّدتقىخان يزدى است، همانند پدر از معاريف و رجال يزد بود. وى پدر امّ هانى (ف 1236 ق) از شاعرههاى خوشگوى دورۀ قاجاريه , ...ادامه مطلب
حسین مسرّت(17) درّه الاخبار و لمعه الانوار: ابوالحسن علیبنزید بیهقی ، ترجمه: ناصرالدّين منشى کرمانی، تهران: مجلّه مهر، 1318، ديباچه: ى - يا (با تلخیص ((18) سمط العلى للحضره العليا: ناصرالدّين منشى كرمانى، به كوشش: عبّاس اقبال، تهران: اساطير، چاپ دوم، 1362: الف.(20) و (19) همان : ج با تلخيص.(21) نسايمالاسحار من لطائمالاخبار: ناصرالدين منشى، به كوشش: ميرجلالالدّين محدّث ارموى، تهران: اطّلاعات، 1364، ص: صب و صبح با تلخيص.(22) جغرافياى كرمان: احمدعلى خان وزيرى، به كوشش: محمّدابراهيم باستانى پاريزى، تهران: ابن سينا، چاپ دوم، 1346: 7 و 80 با تلخيص.(23) سنگ هفت قلم: محمّدابراهيم باستانى پاريزى، تهران: بهنشر، چاپ دوم،1362: 317 .(24) ستارگان كرمان: حسين بهزادى اندوهجردى، تهران، توس،1355: 364-363 .(25) همان : 364.(26) همان : 365.(27) تذكرۀ ميكده، ویرایش اوّل : 147-146 ؛ ویرایش دوم: 374- 375.(28) كليّات سعدى: به كوشش: محمّدعلى فروغى، تهران: اميركبير، چاپ پنجم،1365: 830 . کتابنامه آيتى يزدى، عبدالحسين: تاريخ يزد (آتشكده يزدان)، يزد: بىنا [گلبهار]، 1317. افشار، ايرج: يادگارهاى يزد، تهران: انجمن آثار ملّى، 1354، ج 2. باستانى پاريزى، محمّدابراهيم: سنگ هفت قلم ، تهران: بهنشر، چاپ دوم،1362. بامداد، مهدى: شرح حال رجال ايران، تهران: زوّار، چاپ چهارم، 1371، ج 4. بهزادى اندوهجردى، حسين: ستارگان كرمان ، تهران: توس،1355. بيانى، مهدى: احوال و آثار خوشنويسان ايران ، تهران: علمى، چاپ دوم، 1363، ج4. بیهقی، علی بن زید: درّه الاخبار و لمعه الانوار، ترجمه: ناصرالدّين منشى کرمانی، تهران: مجلّه مهر، 1318. خاضع، اردشير: تذكرۀ سخنوران يزد، حيدرآباد دكن: كتابفروشى خاضع، 1341.تاهباززاده ( خی, ...ادامه مطلب
حسین مسرّت پيش درآمد يكى از دلايل مهمّى كه براى ارزش تذكرهها برمىشمارند، همانا ثبت و درج شرح حال و اشعار سخنوران گمنامى است كه در گسترۀ فرهنگ و ادب پارسى به كوشش و تلاش دست زدهاند و چون اشعارشان به اندازهاى نبوده كه در دفترى جداگانه ثبت شود، خود به خود در گذر ايّام نابود مىشده، از اينرو صاحبان تذكرهها كه همگى اهل فرهنگ و ادب بوده با كوشش و پيگيرى و سماجتى فراوان، شرح حال و نمونهاى از اين اشعار را گرد آورده و در دفترى براى آيندگان به يادگار نهادهاند.(1) و امروز است كه ما مديون كوشش اين گلچينان به ويژه محمّدعلى وامق يزدى صاحب تذكرۀ ميكده هستيم كه شرح حال 62 نفر از سخنوران يزدى و ساكن يزد را در سدۀ سيزدهم فراهم كرده و از دستبرد روزگار در امان نگه داشته است و اگر نبود اين همّت، امروز نام و نشان بسيارى از اين سخنوران آگاه نبوديم. با يكى بررسى كوتاه روشن مىگردد در فرهنگ سخنوران دكتر خيّامپور اگر نامى از راقم كرمانى است، آن هم به همّت وامق يزدى بوده، زيرا در فرهنگ سخنوران تنها مأخذ، حديقةالشعراى ديوان بيگى است كه او هم تمامى از ميكدۀ وامق نقل كرده است. به دلايل زير تاكنون راقم كرمانى ناشناخته بوده است:1- نسخه خطّى حديقةالشعرا تأليف احمد ديوان بيگى تا سال 1364 چاپ نشده بود.2- نسخه خطّى تذكرۀ ميكده تأليف وامق يزدى تا سال 1371 به زير چاپ نرفته بود. نگارنده كه براى ويرايش و پیرايش تذكرۀ ميكده نزديك به چهار سال، كلّيه تذكرههاى خطّى و چاپى و مجموعهها و جُنگ هاى خطّى و چاپى را از نظر گذراند، تنها به چهار مأخذ دربارۀ زندگى راقم برخورد كه در بخش بعدى مىآيد، جالب است بدانيم مثلاً از مجموع 51 جلد كتابى كه به وسيله استاد دكتر محمّدابراهيم باستانى پاريزى نگارش يا ويرايش , ...ادامه مطلب
حسین مسرّتديوان بيگى مىنويسد: «با وامق، صاحب تذكره معاصر است.» محمّدعلى وامق يزدى تا سال 1262 ق زنده بوده است، امّا با شناختى كه از روحيّه انزواجويى وامق داريم و در جاى جاى تذكرهاش نيز آشكار است، حتّى با بسيارى از يزديان معاصر خود در يزد نيز ارتباطى نداشته و با اينكه يزد شهر كوچكى بوده، ذيل شرح برخى از سخنوران مىنويسد: فيض صحبتش را در نيافته، از اينرو وامق در شرح راقم نيز هيچ اشارهاى به درگذشت او ندارد و همه جا فعل حال مىآورد. محل درگذشت راقم به غير از نوشتۀ ديوان بيگى در حديقه الشعرا (تأليف 1287 ق) كه مىنويسد: «اواخر حال را به يزد آمده... همان جا وفات كرده.»(10) در هيچ جا اشارهاى به گور و آرامگاه وى در يزد نشده است.× × × خوشنويسى راقم كرمانى چنانكه در تذكرۀ ميكده آمده است، راقم به هنر خوشنويسى هم آراسته بوده است و چنانكه برمىآيد. تخلّص وى مىبايد در ارتباط با همين هنرش باشد. وامق در اين باره تنها به ذكر همين گزارۀ كوتاه بسنده كرده و مىنويسد: «خطّ شكسته را درست مىنويسد.»(ص374) نگارنده كلّيۀ كتاب هايى كه تاكنون دربارۀ شرح حال و آثار خوشنويسان ايران نگارش يافته، از نظر گذرانده و به دفعات نشانش را زير عنوان هاى، محمّد، امين، راقم، منشى و كرمانى، جستجو كرد، امّا كمتر نشانى يافت. روانشاد استاد مهدى بيانى در كتاب معروفش احوال و آثار خوشنويسان در بخش نسخ و ثلث و رقاعنويسان ذيل راقم (؟) مىآورد: «از خطوط او ديدهام يك لوحۀ ثلث ريحان تزئينى، شش دانگ عالى با رقم: كتبۀ راقم 1255 در موزۀ اسلامى ترك»(11) و در همان بخش ذيل محمّد امين (؟) مىنويسد: «از خطوط او ديدهام: يك قطعه نسخ نيم دانگ جلّى و رقاع خوش با رقم: مشقهالعبدالمذنب راجى محمّد امين، فى 1214 در مجموعۀ خودم», ...ادامه مطلب
حسین مسرّت1- دره الاخبار و لمعه الانوار: ابوالحسن علیبنزید بیهقی، ترجمه: ناصرالدّين منشى يزدى، ، تهران: مجلّه مهر، 1318//تصحیح و تحقیق: علی اوجبی، تهران : حکمت (مجموعۀ فلسفه اسلامی؛ ۳۲)، ۱۳۸۸،وزیری، شصت و شش، ۲۰۴ص، نمونه. (کتاب حاضر برگردان فارسی «تتمۀ صوان الحکمه» ، اثر ابوالحسن علی بن زید بیهقی که خود تتمۀ کتاب « صوانالحکمه » اثر محمّد بنبهرام السجستانیالسجزی است .)2- سمط العلى للحضره العليا: تأليف ناصرالدّين منشى كرمانى، به كوشش: عبّاس اقبال آشتيانى، زير نظر: محمّد قزوينى، تهران: اساطير، چاپ دوم، 1362// تصحیح و پژوهش: مریم میرشمسی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۶، وزیری، 670ص.3- نسايمالاسحار من لطائمالاخبار، تأليف ناصرالدّين منشى كرمانى، به كوشش: ميرجلالالدين محدّث ارموى، تهران: اطّلاعات، چاپ جديد، 1364// تهران: دانشگاه تهران، مؤسّسۀ انتشارات و چاپ ، ۱۳۸۵ ، وزیری، 160ص.× × × احمدعلى خان وزيرى در باب خانوادۀ منشى ساكن بردسير به ويژه خواجه ابوالحسن مىنويسد:« از مردم بلوك بردسير است. مرحوم محمّد اسماعيلخان وكيلالملك او را منشىباشى گفت، اكنون به همين قلب مشهور است. نوشتجاتى كه از جانب ايالت به دربار شهريارى مىرود. جز مطالب مكتومه مكتوب اوست. خودشان را از نتاجِ شيخ محمود شبسترى مىدانند. معارف قديم آن ها در شهر ساكن بودهاند. و بيشتر بر طريقۀ صوفيّه نعمت اللهيّه بودهاند. اسلاف آنها مثل آقا علىاكبر و آقا محمّد در دفتر كرمان در قديم، صاحب عمل بودند. آقا مهدى ملقّب به معطّر علي شاه از اين قوم بوده. اكنون آقا محمّد رفيع پسر مرحوم آقا كاظم معروف اين سلسله است. آقا نصراللَّه پسر مرحوم آقا علىاكبر منشى است.(22)«آقا محمّدعلى منشى نيز , ...ادامه مطلب
حسین مسرّت در این مقاله قصد بر آن است که در حدّ توان و بنابر آثار محدود و موجودی که دربارۀ این سخنور گمنام عصر قاجار وجود دارد، گفتاری تهیّه و تدوین گردد. در آغاز بایسته است روشن گردد که نباید او را , ...ادامه مطلب