خُلد بَرین یزد* (1)

ساخت وبلاگ


حسین مسرّت

دربارۀ بخشش زمین­های گورستان خلد برین یزد، گزارش­های بسیاری هست که نگارنده تنها به یادکرد چهار روایت (گزارش) بسنده کرده است که باهم دوگانگی­های بسیاری دارد و چون بخشنده، وقف‌کننده، خریدار، فروشنده و میانجی گران آغازین هیچ‌کدام زنده نیستند، به‌ناچار، هر چهار گزارش آورده می­شود تا هم نگهداشت درستکاری شده باشد (چون دو گزارش آن، چاپ شده است) و هم خود خوانندگان درستی یا نادرستی آن را داوری کنند. البته بنا بر دیدگاه یکی از کاردانان، نوشتار غلامرضا جهانفر، درست‌تر می­نماید. نخست گزارشی خواندنی از آقای علی­اکبر شیرسلیمیان، پژوهشگر یزدی:

«تاجری به نام حاج حسن (عسکری) با اردشیر پور مهربان معروف به اردشیر عینکی از بازرگانان زردشتی خوش‌نام یزد شریک می­شود. موقع رفتن به مکّه به او وصیّت می­کند که در این چند ماهی که من در مکّه هستم، شما مایحتاج زندگی خانواده­ام را تأمین کن و یادداشت کن و وقتی برگشتم به شما پس می­دهم. در ضمن اگر رفتم حج و برنگشتم تو آنچه خرج کرده­ای از سهم شراکت بردار و در ضمن، سرپرستی فرزند کوچکم محمود هم با تو باشد. اتفاقاً حاج حسن در این سفر فوت می­کند. ازاین‌رو سرپرستی خانواده و بزرگ نمودن محمود را اردشیر عینکی بر عهده می­گیرد. او را به مدرسه می­فرستد. برایش ملک و املاک می­خرد تا اینکه به سنّ 18 سالگی و تکلیف قانونی می­رسد. آن موقع به نزد آیت­الله حاج سیّد محمّدباقر مدرّسی لب خندقی (ره) رفته و شرح ماجرا را کامل بازمی‌گوید و اظهار می­دارد: آقای محمود عسکری به تکلیف رسیده و می­تواند عهده‌دار خود و خانواده و اموالش باشد و حالا هر چه شما می­فرمایید، انجام دهم. ایشان از نام و پیشینۀ وی می­پرسد و اردشیر عینکی به معرّفی خود می­پردازد. آقای مدرّسی با شنیدن ماجرا تبسّمی کرده و با اظهار خوشحالی از درستکاری و صداقت وی می­گوید: تو اردشیر عینکی نیستی، تو اردشیر امانتی (پس ازاین ماجرا وی در سال 1306 ش برای خود نام خانوادگی امانت را برمی‌گزیند).

در همان مجلس آقای مدرّسی لب خندقی براساس اختیاری که به‌عنوان حاکم شرع داشته، زمین­های شمال شرقی شهر در محدودۀ خلد برین فعلی و غیره را به اردشیر عینکی (پدر جمشید، فریدون، رشید و بهمن امانت) هِبه می­کند(می بخشد) که او نسبت به آبادانی آن اقدام کند.[1] ازجمله مزرعه­ای که پس از حسن­آباد مشیر در جادّۀ طامهر وجود دارد و معروف به مزرعۀ زرتشتی است و حفر چاه از اقدام­های اوست. بعدها که قضیۀ احداث گورستان نو در یزد پیش می­آید. آقای جمشید امانت 900 هزار متر مربّع از آن زمین (500 هزار متر برای مسلمانان و 400 هـــزار متر برای غیرمسلمـان) را به آقای سیّــد محمّدباقر مدرّسی لب خندقی هبه می­کند؛ و هرکس به‌قدر وسع خود در این مورد می­کوشد ازجمله حفر چاه عمیق خلد برین و تجهیزات آن و نیز احداث غسّال خانۀ قدیم را حاج محمّدتقی رسولیان به عهده می­گیرد و تلمبۀ آن را آقای رضا حکیم­زاده اهدا می­کند. امّا در افواه مردم شایع است که زمین آن را رسولیان خریده و اهدا کرده است، درحالی‌که زمین را جمشید امانت [متوّفای 18/5/1369] اهدا کرده است.»

سند واگذاری این زمین از سوی جمشید امانت و برادرش رشید و خسرو سترگی به تاریخ 14/6/1346 ش در پایان همین گفتار آمده است.

ولی گزارش دوم از روانشاد آقای سیّد محمود ابریشمی، دستیار وقت شهرداری یزد است که در گفت­وگو با خانم مریم موسوی چاپ‌شده است:

«وقف­نامۀ خلد برین، گورستان سابق شهر همان جُرهُر [جوی هُرهُر] بود. وقتی از گورستان بازدید کردم، سرپرست گورستان گفت: ما دیگر جایی برای دفن مرده­ها نداریم. پس به فکر جایی جدید برای قبرستان افتادیم. همه جای شهر را گشتیم تا بالاخره در شمال شرقی شهر نقطه‌ای را انتخاب کردیم. احساس کردم اگر یک روحانی در این کار دخالت داشته باشد، کار با سرعت و سهولت انجام می­شود. سراغ حاج سیّد محمّدباقر مدرّسی رفتم و داستان را برای حاج­آقا تعریف کردم. ایشان از محل بازدید کردند و گفتند: سیّد محمود کار را شروع کن، همین‌جا خوب است. چند روزی از شروع کار نگذشته بود که مرحوم جمشید امانت اعتراض کرد و گفت: این زمین مال من است. سند و نقشه زمین را هم آورد. گفتیم: پول زمینت را می­دهیم. گفت: من پول نمی­خواهم. فقط می­خواهم یک قسمت از خلد برین را به زرتشتیان اختصاص بدهیم. خدمت آقای مدرّسی رفتم. گفتند: ما زمین زرتشتی را به‌زور و رایگان نمی­خواهیم، در زمین زرتشتی هم مسلمان دفن نمی­کنیم، او باید زمینش را بفروشد. شما فعلاً بروید. من هم دربارۀ نتیجۀ قطعی فکر می­کنم و فردا صبح خبرتان می­کنم. صبح روز بعد به منزل حاج­آقا رفتیم. حاج تقی رسولیان هم آنجا بود. حاج‌آقا به جمشید امانت گفت: تو باید زمینت را به رسولیان
بفروشی، او هم قبول کرد. همان موقع به محضر رفتیم و او زمین را به رسولیان فروخت. به مبلغ یک سکۀ 2 ریالی و 200 گرم نبات. 900 هزار متر زمین بود، 30 هزار متر هم آب­انبار اطراف آن بود که هنوز هم به‌صورت دست‌نخورده موجود است. آقای رسولیان هم در همان مجلس زمینش را وقف گورستان کرد....

...شایان‌ذکر است که در تاریخ دوم خرداد 1356 شمسی اوّلین میّت در خلد برین دفن شد که زنی بود از محلّۀ شاه ابوالقاسم»

ولی گزارش سوم از زبان آقای غلامرضا جهانفر که در «ماجرای به وجود آمدن خلد برین» پس از سفارش حاجی تقی رسولیان و بررسی و دیدن چند زمین در شهر یزد برای گورستان نو و نرسیدن به دستاوردی می‌نویسد:

1ـ هرچند این امر انجام گرفته، ولی در شالودۀ این جریان از سوی برخی آگاهان تردیدهایی هست. مسرّت.

کاریز یزد...
ما را در سایت کاریز یزد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : karizyazda بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 14:11