حسین مسرّتدانش طلب و بزرگی آموزتا به نگرند، روزت از روزنظامیپس از پرس و جوی بسیار، باشگاه مَزدیَسنا را در برزن خرّمشاه مییابم. جایگاهی است پر از هیاهوی ورزشکاران و تلاش و کوشش آنان برای پرورش روان و جان. افزون بر زمین بسکتبال که گروهی بازیگر و گروهی تماشاگر آناند، یک زمین فوتبال خاکی و میدانگاهی نوساز برای بازیهای کودکان به چشم میخورد. در میان این باشگاه، ساختمانی آجری جای دارد که بر آن لوحة کتابخانة ناهید خرّمشاه، چشم را میرباید. جایی که برخلاف باشگاه که شلوغ و پر از فریاد است، خموش است و تاریک. با در بسته روبهرو میشوم، سراغی از کتابدار آن گرفته که آقایی به نام بهرام پیراهش خود را به من شناساند. او دارای مدرک کارشناسی حسابداری است و هیچگونه پیشینة کتابداری ندارد. با راهنمایی وی از کتابخانه بازدید میکنم.نخست بگویم که از راه کتاب: «تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان»[1] نشانی اینجا را به دست آوردم. از زمان بهره جسته و برخی آمار و آگاهیها را نه از راه پرسش، بل از ره کنجکاوی (!) به دست میآورم. این کتابخانه، وابسته به انجمن زرتشتیان خرّمشاه یزد است که نخست در سال 1356 به نام کتابخانه در مهر خرّمشاه، در در مهر (آتشکده) زرتشتیان خرّمشاه به کار میپرداخته و سپس از سوی یکی از دهشمندان زرتشتی و گویا به یادبود دخترش ناهید و با یاری او این جایگاه بنیاد شده و آغاز به کار میکند. چنانکه در سنگ تاریخ مرمرین آن آمده: «بنیاد 1359 خورشیدی- 1349 یزدگردی».بیش از هزار جلد کتاب ارزنده و سودمند دارد که برخی از آنها در گونة خود بیمانندند، همچون: شاهنامة فردوسی، تاریخ های ایران و کویرهای ایران و بهسان کتابخانة هورشت (کتابخانة بزرگ زرتشتیان یزد) غنیترین کتابهای تاریخ ایران و کتابهای ویژ, ...ادامه مطلب
در پسکوچههای باریک و پیچدرپیچ برزن خرّمشاه یزد که شمار فراوانی از همشهریان خوب و خونگرم زرتشتی بزدی باشندۀ آن هستند، دبستانی کهن و تاریخی برجایمانده که سالها جای دانشاندوزی کودکان زرتشتی دیههای: اهرستان، خیرآباد، کوچه بیوک، آبشاهی (نعیمآباد)، قاسمآباد و محمّدآباد بود. (1) ساختمانی که در آبان 1268 خورشیدی در زمان ناصرالدّین شاه قاجار، بنیان گشته و روزگاری 130 ساله دارد.با راهنمایی و همراهی نویسندگان کتاب نامور «تاریخ ادبیّات کودکان ایران»، آقای محمّد هادی محمّدی و خانمها: زهرۀ قائینی و فرزانۀ طاهری و نیز آقای اسدالله شکرانه، مدیر بنیاد آذر یزدی و گروهی از هموندان (اعضا) بنیاد فرهنگی گرامی، از این دبستان که ساختمان آن کموبیش هنوز سرپا و استوار است، ولی بیگمان دیری نخواهد کشید که از گزند باد و باران فرو خواهد پاشید، دیدار شد. در گوشه و کنار اتاقهای این دبستان، کتابهای درسی سالهای دور، نیمکتهای موریانه خورده و یادگاریهای دانشآموزانی که اکنون نوادههای آنان سرگرم آموزش هستند، به چشم میخورد. در درون منبع آب وابسته به چاه ژرف این دبستان، انبوه بُرادههای کاغذ موریانه خورده کتابهای درسی دیده میشود و بر دیوار دفتر بزرگ دبستان، نوشتههایی از اوستا و گاتها بر برگهای مقوّا جای دارد که دانش آموزان را به گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک و راه راست رهنمون میشود.ولی آنچه انگیزۀ کشانده شدن این گروه، در بامداد یکی از روزهای بهاری 1391 بدین جایگاه شد، برمیگردد به گفتگویی که چندین سال پیش آقای محمّدهادی محمّدی با زندهیاد مهدی آذر یزدی، داستان نویس نامی کودکان در یزد با او انجام داده و آذر گفته بود: در کودکی هرروز که از کنار این دبستان میگذشته، آهی میکشیده و میگفته: م, ...ادامه مطلب